مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت


در تحلیل تکنیکال پس از اینکه نمودار به مسیر خود ادامه داد و میزان زیادی از تغییرات قیمت دیده شد، می‌توان متوجه رفتار آن شد و معامله در نقاط سقف و کف که نقاط مهم معامله هستند، امکان‌پذیر نیست.

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال

امروزه برخی از تحلیل‌گران به منظور بهره‌مندی هم‌زمان از مزایای تحلیل بنیادی و تکنیکال، با یک روش ترکیبی تحت عنوان «تکنوفاندامنتال» کار می‌کنند؛ که به دلیل بررسی عوامل مرتبط با هر دو روش، دیدگاه جامع‌تری به آن‌ها ارائه می‌دهد.

مزایای تحلیل تکنیکال

یادگیری آسان: از ویژگی‌های غیرقابل انکار تحلیل نموداری، گستردگی ابزار و شیوه‌های تحلیل بازار است. یادگیری و فهم اغلب مفاهیم تکنیکالی ساده‌ بوده و اکثر افراد در مدت کوتاهی می‌توانند؛ نحوه استفاده از این ابزار را فراگیرند. در حال حاضر منابع آموزشی چاپی و آنلاین فراوانی نیز در این زمینه وجود دارند.

انعطاف‌پذیری بالا: با استفاده از اصول روش تکنیکال می‌توان، نمودار قیمت هر دارایی را تجزیه و تحلیل نمود. در این زمینه، تقریباً هیچ محدودیتی نداریم؛ فقط باید با توجه به شرایط هر نماد، از ابزار و روش متناسب با آن استفاده کرد. از دیگر قابلیت‌های این روش، امکان تحلیل و معامله‌گری در دوره‌های زمانی مختلف نمودار شامل کوتاه‌ (دقیقه‌ای و ساعتی)، میان(روزانه) و بلندمدت(هفتگی و ماهانه) می‌باشد.

سرعت فرآیند تحلیل: استفاده از فناوری‌های نوین در بستر بازارهای مالی سبب شده است؛ به دلایلی نظیر اخبار و شایعات، نوسانات قیمتی بعضا‌ً شدیدی طی یک لحظه ایجاد شوند. از همین روی، امکان واکنش به موقع برای معامله‌گران یک مزیت محسوب می‌شود. تحلیل وضعیت نمودار قیمت دارایی‌ها عموماٌ بسیار وقت‌گیر و پیچیده نبوده و افرادی که از تسلط نسبی در این زمینه برخوردار باشند؛ با صرف مدت زمان مشخصی در طول روز، امکان تحلی و بررسی نمودارهای مختلف را خواهند داشت.

نقاط ورود و خروج دقیق: یکی از دلایل اصلی استفاده از تحلیل تکنیکال و به طور کلی استراتژی معاملاتی، تعیین نقاط ورود و خروج در بازار سرمایه است. در واقع شما با استفاده از ابزاری نظیر اندیکاتورها، سطوح فیبوناچی و… امکان تعیین دقیق شرایط خرید و فروش دارایی‌های مختلف را خواهید داشت. بدین ترتیب تا حد زیادی، از سردرگمی معامله‌گران جلوگیری می‌شود.

استراتژی معاملاتی دقیق و خودکار: معاملات خودکار یا الگوریتمیک تریدینگ، امروزه یکی از مهم‌ترین مباحث پیرامون بازارهای مالی است. روش‌های تکنیکالی به دلیل وجود پارامترهای مشخص واکثراً محاسباتی، در بستر زبان‌های برنامه‌نویسی مختلف قابلیت پیاده‌سازی دارند. در واقع اگر به جزئیات ربات‌های معامله‌گر توجه کنیم، بیشتر آن‌ها بر مبنای تحلیل نموداری تدوین و توسعه یافته‌اند.

معایب تحلیل تکنیکال

تأثیرگذاری تعصبات شخصی: برخی مواقع ممکن است؛ فرد به دلایلی چون تجربیات قبلی یا شایعات، دیدگاه افراطی مثبت یا منفی نسبت به وضعیت یک دارایی پیدا کند. در چنین شرایطی، تحلیل‌گر صرفاً نشانه‌های همسو با تعصبات خود را در نظر گرفته و متعاقباً خروجی این تحلیل، نتایج غیرمنطقی در بر دارد.

تفاسیر مختلف: یکی از مهم‌ترین انتقادات نسبت به تحلیل نموداری، وجود تفاسیر مختلف از ابزار مشابه و داده‌های یکسان است. به طور مثال، یک اندیکاتور در منطقه اشباع فروش قرار داشته و معامله‌گر «الف» بر اساس وقوع یک نشانه صعودی اقدام به خرید نماید؛ اما در همین ناحیه شخص «ب»، با مشاهده واگرایی منفی در نمودار قیمت و اندیکاتور، انتظار سقوط بیشتر قیمت را خواهد داشت!

سیگنال‌های معاملاتی متعدد: اگر معامله‌گر تکنیکالی بلندمدتی نباشید، احتمالاً سیگنال‌های معاملاتی بسیاری را در طول روز یا هفته مشاهده خواهید نمود؛ که ممکن است همه آن‌ها مناسب سرمایه‌گذاری نبوده و موجب زیان و یا سردرگمی شما شوند. تشخیص موقعیت معاملاتی بهینه در بسیاری از اوقات، کار مشکلی می‌باشد.

عدم تعیین ارزش ذاتی: قرار داشتن قیمت در بهترین نواحی بر اساس تحلیل نموداری، الزامی بر ارزندگی ذاتی آن نخواهد بود! در واقع ممکن است، ارزش بازاری یک سهم در تابلوی قیمت چندین برابر ارزش ذاتی آن باشد؛ که در صورت سقوط بازار، زیان سنگینی متوجه معامله‌گران خواهد شد.

عدم امکان استفاده در نمادهای جدید: نمودار قیمت دارایی‌هایی نظیر سهام عرضه اولیه، به دلیل جدیدالورود بودن در بازار سرمایه، از داده‌های کافی برخوردار نیست و به عبارتی هنوز نموداری برای آن‌ها تشکیل نشده است! پر واضح است، که در چنین شرایطی نمی‌توان از روش‌های تکنیکالی استفاده نمود؛ زیرا همان‌طور که اشاره نمودیم، این روش مبتنی بر تحلیل گذشته قیمت می‌باشد.

کاربرد نمودار لگاریتمی در بورس | تفاوت نمودار لگاریتمی با حسابی

کاربرد نمودار لگاریتمی در بورس چیست؟ نمودارهای تحلیل تکنیکال دارای دو محور هستند که محور افقی برای نمایش زمان و محور عمودی برای نمایش قیمت در نظر گرفته شده است. تفسیر و تحلیل نمودار سهام بسته به نوع مقیاس قیمت مورد استفاده در هنگام مشاهده نمودار، می تواند در بین معامله گران مختلف متفاوت باشد، محور عمودی که بیانگر تغییرات قیمت سهام است، دارای دو مقیاس قیمتی است که در تحلیل تکنیکال مورد استفاده قرار می گیرد؛ این مقیاس ها شامل نمودار لگاریتمی و حسابی است. حال این که کاربرد نمودار لگاریتمی در بورس چیست و نمودار حسابی به چه معناست و کدام یک بهتر هستند را قصد داریم در این مطلب آموزشی رایگان با عنوان کاربرد نمودار لگاریتمی در بورس مورد بررسی قرار دهیم.

کاربرد نمودار لگاریتمی در بورس چیست؟

نمودارهای قیمت معمولا دو نوع اطلاعات را در اخیتار کاربران قرار می دهند که شامل قیمت و زمان است. زمان به صورت افقی نشان داده می شود، که تاریخ ها در پایین نمودار از چپ به راست حرکت می کنند. مقیاس قیمت به صورت عمودی نمایان می شود، از قیمت های پایین تا قیمت های بالاتر. دو روش برای نمایش قیمت ها وجود دارد. مرسوم ترین راه با استفاده مقیاس خطی یا لگاریتمی است. در نمودار مقیاس خطی هر افزایش قیمت به صورت یکسان رسم شده است. به عنوان مثال صعود از ۱۰ به ۲۰ مثل صعود از ۵۰ به ۶۰ نمایش داده می شود، در هر دو مورد ۱۰ واحد صعود ایجاد شده که در مقیاس عمودی یکسان به نمایش در می آید.

درصورتی که تمایل دارید تا از خدمات ۲۵ درصد تخفیف کارمزد در بورس، مشاوره خرید، آموزش های رایگان بورسی و … بهره مند شوید میتوانید از طریق لینک زیر اقدام به ثبت نام نمایید.

این مقیاس خطی بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. نوع دیگر از مقیاس ها، مقیاس لگاریتمی می باشد که بیشتر مورد استفاده تحلیلگران و کاربران بازار سرمایه است. در نمودارهای لگاریتمی تغییرات قیمت به صورت درصدی محاسبه شده است. این بدین معنی است که حرکت قیمت از ۱۰ تا ۲۰ بسیار بزرگ تر از حرکت قیمت از ۵۰ تا ۶۰ نشان داده می شود. علت هم این است که از نظر درصدی، صعود از ۵۰ تا ۶۰ معادل ۲۰ درصد رشد است، ولی صعود از ۱۰ تا ۲۰ معادل ۱۰۰ درصد صعود است.

گفتنی است که نمودارهای لگاریتمی طبق صعود درصدی ایجاد شده اند و صعود از ۱۰ تا ۲۰ را معادل صعود از ۵۰ تا ۱۰۰ نمایش می دهد. به صورت عمومی، فرق میان دو مقیاس برای دوره های زمانی کوتاه مدت اهمیت چندانی ندارد. اکثر تحلیلگران همچنان از مقیاس حسابی برای تحلیل های خود بهره می گیرند، ولی تفاوت در نمودارهای بلندمدت تر اهمیت به مراتب بالاتری دارد. در یک نمودار لگاریتمی، صعود متوالی قیمت در مقایسه با حرکت های ابتدایی قیمت کوچکتر نمایش داده می شود.

لذا خطوط روند در نمودارهای لگاریتمی پر سرعت تر شکسته می شوند. هیچ جواب قطعی وجود ندارد که نشان دهد کدام تکنیک بهتر و مفید تر است. معمولا بیشتر نمودارهایی که استفاده می کنیم، نمودارها حسابی هستند. با این وجود نگاه کردن به هر دوی این نمودارها برای انجام تحلیل های بلندمدت تر ایده مناسب تری است. نرم افزارها تغییر مقیاس نمودار را به سادگی انجام می دهند. نمودارهای قیمتی در مقیاس لگاریتمی و حسابی چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ کدام یک برای تحلیل تکنیکال مناسب ‌تر هستند؟ احتمالا به دنبال پاسخ این پرسش ‌ها هستید، پس بدون فوت وقت، اجازه دهید به سراغ اصل مطلب برویم و ببینیم نمودار لگاریتمی و نمودار حسابی چیست و چه تفاوتی بین آن ها وجود دارد و کدام نمودار بهتر و دقیق تر است؛

نمودار لگاریتمی در بورس

نمودار لگاریتمی که به آن نمودار log نیز مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت می گویند، فاصله قیمت را در محور عمودی وابسته به درصد تغییرات قیمت نشان می دهد. به نموداری که تغییرات قیمت در آن به صورت درصدی نشان داده میشود، چارت لگاریتمی گفته می شود. همواره پیشنهاد می کنیم برای انواع تحلیل ها از چارت لگاریتمی استفاده نمایید. در تحلیل تکنیکال کمتر به این موضوع پرداخته شده و در آموزش هایی مانند تحلیل تکنیکال کلاسیک یا هارمونیک یا الیوت معمولی هیچ صحبتی از نوع نموداری که استفاده می شود نشده است و بین تحلیل گران مختلف در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد، ولی آنچه حتمی به نظر می رسد استفاده از یک نوع چارت برای همه نمودار هاست.

این نکته را در خاطر داشته باشید که ابزار فیبوناچی یکی از ابزار های پر کاربرد در تمامی انواع تحلیل تکنیکال به حساب می آید و اغلب این ابزار در نرم افزار ها بر پایه چارت حسابی برنامه نویسی شده اند و وقتی چارت را لگاریتمی می کنیم، نمی توانند به درستی بازگشت ها را محاسبه نمایند. متاسفانه در بیشتر نرم افزارها با لگاریتمی کردن چارت در فیبوناچی هیچ تغییری اعمال نمی شود که محاسبات فیبوناچی را به صورت درصدی انجام می دهد.

این گزینه عملکرد درستی ندارد، در فیبوناچی بازگشتی و اکستنشن، اشتباهات فاحش و برای همگان قابل دیدن است، ولی در فیبوناچی پروجکشن و اکسپنشن، محاسبات اشتباهات کمتری دارد. توجه داشته باشید که اطلاعات همیشه خام است مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت و لگاریتمی نمی شود. بنابراین اشخاصی که اطلاعات را از شرکت های تامین کننده دیتا می گیرند و بعد آنها را در نرم افزار ها اجرا می کنند، همیشه چارت حسابی را روی نمودار مشاهده می کنند. در ادامه در مورد ابزار تحلیلی فیبوناچی و نمودارهای مورد استفاده در این ابزار بیشتر توضیح می دهیم.

دلیل نابرابر بودن فواصل قیمتی در نمودار لگاریتمی چیست؟

گفتنی است که بر خلاف نمودار حسابی یا ساده، در نمودار لگاریتمی فواصل یکسان قیمتی با هم برابر نیستند. ولی دلیل آن چیست؟ فرض کنید شما سهمی را ۱۰۰۰ تومان خریده ‌اید و ۲۰۰۰ تومان به فروش رسانده اید. در این معامله چند درصد سود کرده اید؟ بله درست است، ۱۰۰ درصد. حال فرض کنید همان سهم را ۲۰۰۰ خریده‌ اید و ۳۰۰۰ تومان به فروش رسانده اید، در این معامله چند درصد سود کرده ‌اید؟ بله درست است، ۵۰ درصد! می بینید که در هر دو معامله شما ۱۰۰۰ تومان سود کردید، اما در معامله اول ۱۰۰ درصد و در معامله دوم ۵۰ درصد سود کردید!

در حقیقت هر اندازه قیمت بالاتر رود، فواصل یکسان قیمتی، به لحاظ درصدی سود کمتری به شما خواهد داد. این داستان دلیل اختلاف فواصل قیمتی در نمودار لگاریتمی است. در حقیقت نمودار لگاریتمی هر چقدر که قیمت افزایش میابد، فواصل را کم می کند و به لحاظ درصد آن را تعیین می کند. به عنوان مثال در یک نمودار لگاریتمی فاصله ۱۰۰۰ تومان تا ۲۰۰۰ تومان برابر است با فاصله ۲۰۰۰ تومان تا ۴۰۰۰ تومان.

نمودار حسابی در بورس

به عنوان ساده ترین نمودار از انواع نمودار تحلیل تکنیکال می توان نمودار خطی را نام برد. با توجه به این که در زمان های مختلف، قیمت مشخص است، با وصل کردن قیمت های گوناگون به یکدیگر، این نمودار حاصل می شود. این نمودار به صورت پیش فرض طبق قیمت بسته یا همان قیمت آخرین معامله حاصل می شود، نمودار خطی بیانگر قیمت در محور عمودی با استفاده از فاصله مساوی بین قیمت های تعیین شده است. نمودارهای خطی مقادیر مطلق را نشان می دهند و تغییرات قیمت آن بصورت عددی محاسبه می شود.

در تحلیل تکنیکال کدام نمودار کارایی بیشتری دارد؟

بررسی نمودار قیمتی سهام بسته به نوع مقیاس قیمت مورد استفاده در هنگام مشاهده نمودار، می ‌تواند میان تحلیگران مختلف متفاوت باشد. از هر دو نمودار لگاریتمی و حسابی قادریم در تحلیل تکنیکال استفاده نماییم و در این خصوص قانون قطعی مبنی بر برتری یکی نسبت به دیگری وجود ندارد، ولی با توجه به مثال بالا متوجه می ‌شویم که در نمودار مقیاس حسابی، میزان حرکت واقعی موج ‌های قیمتی به درستی مشخص نیست و چنانچه قصد داشته باشیم نمودار را با واقعیات بازار تطابق دهیم باید تغییرات قیمت بصورت درصدی محاسبه شود و طبیعی است تمامی تحلیل‌ ها باید بر روی نمودار لگاریتمی انجام پذیرد تا به واقعیت نزدیک ‌تر باشد.

این نکته را در نظر داشته باشید که ما بر روی کدام نوع نمودار تحلیل انجام می ‌دهیم و این قضیه می‌ تواند بسیاری از تحلیل ‌ها را تغییر دهد. تحلیل روی نمودار حسابی و لگاریتمی می ‌تواند بسیار متفاوت باشد و در حقیقت نتیجه تحلیل را کاملا تغییر دهد، لذا این سوال بسیار مهم مطرح می ‌شود که کدام یک از نمودارهای حسابی و لگاریتمی برای تحلیل تکنیکال مناسب ‌تر هستند؟

در حقیقت پاسخ به این سوال خیلی آسان نیست، ولی بیشتر تحلیل‌گرها از نمودار لگاریتمی در تحلیل ‌هایشان استفاده می ‌کنند، به خاطر این که این نوع نمودار با در نظر گرفتن درصد تغییرات قیمت، واقعیت حرکات چارت را بهتر نشان می ‌دهد. توصیه‌ ما هم مبنی بر استفاده کردن از نمودار لگاریتمی است، البته این امکان وجود دارد که افراد مختلف در مواردی تجربیات متفاوت‌ تری داشته باشند. منطقی که برای بهتر بودن مقیاس لگاریتمی می ‌توان ذکر کرد این است که تریدرها اغلب به صورت درصدی حد ضرر و حد سود خود را مشخص می کنند نه به صورت عددی.

به عنوان مثال امکان دارد یک معامله گر حد ضرر خود را ۴ درصد زیر قیمت خرید قرار دهد، اما هیچ تریدی حد ضرر را برای مثال ۱۰۰ تومان زیر قیمت خرید قرار نمی ‌دهد. می توان رد پای درصد را در بیشتر محاسبات معمول در امور معامله ‌گری مشاهده کرد و از این رو می ‌توان استدلال کرد که نمودار لگاریتمی که به صورت درصدی ترسیم میشود میتواند ملاک بهتری برای تحلیل چارت قیمت سهام باشد. به هر روی با همه این تفاسیر هستند تریدرهای موفقی که همچنان با نمودار حسابی کار می کنند و بسیار موفق عمل می کنند پس هیچ نظریه مطلق و دقیقی از این موضوع وجود ندارد.

ابزار فیبوناچی و مقیاس لگاریتمی

یکی از ابزارهای کاربردی در تحلیل تکنیکال ابزارهای فیبوناچی قیمت است که معامله گران برای کسب نقاط حمایتی و پیداکردن اهداف قیمتی از این ابزار مهم استفاده می نمایند. همان گونه که گفته شد برای تغییرات قیمت بالای ۱۰۰درصد و نمودارهای میانمدت به بالا باید از نمودار مقیاس لگاریتمی استفاده شود. بیشتر نرم افزارهای تحلیلی که ابزار فیبوناچی را در منوی ابزارهای خود قرار داده اند محاسبات این ابزار کاملا به صورت حسابی برنامه نویسی شده است و وقتی که شما نمودار را در حالت مقیاس لگاریتمی قرار می دهید، ابزار فیبوناچی نمی تواند به صورت درصدی بازگشت قیمت را محاسبه کند و چیزی که نمایش می دهد کاملا بصورت حسابی است. (اگر می خواهید با ابزار فیبوناچی بیشتر آشنا شوید، پیشنهاد می کنم مطلب فیبوناچی در تحلیل تکنیکال رو مطالعه کنید)

در نرم افزار تحلیلی متاتریدر ۵ یا همان مفیدتریدر ۵، ابزار فیبوناچی این نرم افزار قابلیت محاسبه فیبوناچی به صورت درصدی در نمودار مقیاس لگاریتمی را دارد و در نمودار مقیاس حسابی هم به صورت حسابی محاسبه می کند. در مثال زیر تفاوت محاسبه فیبوناچی در نمودار مقیاس حسابی و نمودار مقیاس لگاریتمی در نرم افزار متاتریدر ۵ کاملا مشخص است :

ابزار فیبوناچی

در تصویر فوق نمودار مقیاس حسابی در نماد شیراز را مشاهده می کنید که قیمت از محدوده A با قیمت ۱۲۶ ریال تا نقطه B با قیمت ۵۰۲۴ ریال افزایش داشته است و برای این حرکت AB یک فیبوناچی ریتریسمنت ترسیم شده است و نقطه C روی تراز ۶۱.۸ درصد قرار گرفته که قیمت (۱۸۹۰ ریال) است؛ یعنی بازگشت تقریبا ۶۲ درصد را نشان می دهد.

نمودار لوگاریتمی

ولی در تصویر دوم نمودار مقیاس لگاریتمی نماد شیراز می بینیم که فیبوناچی ریتریسمنت نقطه c را روی تراز فیبوناچی ۲۳.۶ درصد نشان می دهد. این تفاوت فاحش به دلیل اختلاف قیمت نقطه A-B است که چنانچه میزان رشد قیمت A-B را بصورت درصد حساب کنیم مقدار آن برابر است با ۳۸۸۷ درصد افزایش قیمت که در نمودار حسابی این میزان تغییرات قیمت مشاهده نمی شود، اما در نمودار مقیاس لگاریتمی این میزان کاملا مشهود است و کاربرد نمودار لگاریتمی در بورس کاملا به چشم می آید.

نحوه لگاریتمی کردن نمودار در تحلیل تکنیکال

تا به این جا فهمیدیم که نمودار لگاریتمی چیست و چه تفاوتی با نمودار حسابی دارد، ولی چگونه میتوان نمودار یک سهم را لگاریتمی کرد؟ به صورت کلی می ‌توانید چارت نمودار سهام بورسی را در پلتفرم‌ های مختلفی مشاهده کنید. در اکثر نرم افزارهای تحلیل تکنیکال، چه نرم افزارهای آفلاین چه نرم افزارهای تحت وب، این امکان وجود دارد که سبک ‌های مختلف نمودار را به نمایش بگذارند.

به عنوان مثال در نرم افزار تحت وب تریدینگ ویو می ‌توانید به سادگی با انتخاب گزینه لگاریتمی در پایین چارت، مقیاس نمودار را تغییر دهید. در تصویر زیر آیگون لگاریتمی کردن نمودار مشخص شده است. در نظر داشته باشید که log مخفف کلمه logarithmic به معنی لگاریتمی است.

لگاریتمی کردن نمودار

نتیجه گیری و کلام پایانی

فرض کنید سهمی را در قیمت ۱۰۰ تومان خریداری می کنید و در قیمت ۳۰۰ تومان به فروش می رسانیم، در این معامله ۲۰۰ تومان به ازای هر سهم سود به دست می آوریم.

در معامله دوم سهمی را در قیمت ۵۰۰ تومان خریداری می کنید و در قیمت ۷۰۰ تومان به فروش می رسانیم، در معامله دوم نیز ۲۰۰ تومان به ازای هر سهم سود به دست می آوریم.

اختلاف ۲۰۰ تومانی در افزایش قیمت در هر دو حالت در نمودار حسابی صرفا به یک اندازه است و این اختلاف در نمودار حسابی برآورد درستی از درصد افزایش قیمت ندارد و صرفا به همان مقدار ۲۰۰ تومان وزن میدهد.

ولی در نمودار لگاریتمی با توجه به مقدار افزایش و درصد آن وزن دهی می شود.

یعنی نمودار لگاریتمی تنها بر مبنای درصد های افزایش و یا کاهش قیمت نمودارها را رسم می کند.

در معامله اول به ازای ۲۰۰ تومان افزایش قیمت سهم ۲۰۰ درصد سود و در معامله دوم نیز به ازای ۲۰۰ تومان افزایش قیمت در سهم فقط ۴۰ درصد سود به دست آوردیم.

به درستی مشخص می شود که در چارت حسابی میزان واقعی سود آوری و میزان حرکت واقعی قیمت مشخص نیست.

نمودارهای لگاریتمی درصد تغییرات قیمت را به وضوح نشان می دهند، ولی در نمودارهای حسابی این مورد وجود ندارد.

لذا بهتر است که در تحلیل های خود از نمودارهای لگاریتمی استفاده نماییم.

تجزیه و تحلیل نمودار سهام بسته به نوع مقیاس قیمت مورد استفاده در هنگام مشاهده مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت نمودارها، می تواند در بین معامله گران گوناگون متفاوت باشد.

مقیاس قیمت لگاریتمی از درصد تغییر برای ترسیم نقاط داده استفاده می کند، لذا مقیاس قیمت به صورت برابر قرار نمی گیرد.

مقیاس قیمت حسابی از مقادیر مساوی بین مقیاس های قیمت استفاده می کند و فاصله مساوی بین مقادیر به وجود می آورد.

در منابع مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت تحلیل تکنیکال گفته شده هر گاه تغییرات قیمت بیش از ۱۰۰ درصد باشد باید نمودار در مقیاس لگاریتمی بررسی شود، به خاطر این که با واقعیات بازار همخوانی کاملی دارد.

در پایان امیدوارم از این مقاله که به بیان کاربرد نمودار لگاریتمی در بورس اشاره داشت، نهایت استفاده را برده باشید.

هر سوال یا ابهامی در مورد انواع نمودارهای لگاریتمی و حسابی داشتید، حتما در بخش دیدگاه ها بنویسید تا پاسخ بدم.

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال چیست؟

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال

از زمان ظهور بازارهای مالی تاکنون، سرمایه‌گذاران همواره سعی داشته‌اند؛ به واسطه روش‌های مختلف آینده این بازارها را پیش‌بینی کنند. بدین منظور عده‌ای از آن‌ها، به استفاده از گذشته قیمت برای پیش‌بینی وضعیت آتی دارایی‌ها روی آوردند؛ که بعدها به «تحلیل تکنیکال یا نموداری» شهرت یافت. به بیان ساده، تحلیل تکنیکال شامل بررسی تمام داده‌های مرتبط با قیمت در گذشته، به منظور درک رفتار قیمتی معمول یک دارایی و پیش‌بینی آینده آن است. این روش تحلیل بازار، به مرور زمان طرف‌داران بسیاری پیدا کرد و در حال حاضر بر کسی پوشیده نیست، که حداقل جزئی از استراتژی معاملاتی اکثر فعالان بازار مالی، شامل تحلیل تکنیکال می‌باشد. هم‌چنین با پژوهش‌های بسیاری که طی چند دهه اخیر انجام شده، تحلیل نموداری بسیار گسترش یافته و امروزه دربرگیرنده روش‌های مختلفی نظیر الیوت، فیبوناچی، چنگال اندروز و… است.

۳ اصل اساسی تحلیل تکنیکال

طبق منابع تاریخی، پیدایش تحلیل نموداری به قرن نوزدهم و نظریه‌های “چارلز داو” باز می‌گردد و به همین جهت، وی را پدر تحلیل تکنیکال می‌شناسند. به طور کلی، تحلیل تکنیکال بر سه اصل اساسی ذکر شده در نظریه داو، استوار است.

۱- همه چیز در قیمت خلاصه شده است

به موجب این قاعده، برای تحلیل بازار باید صرفاً قیمت را مورد بررسی قرار دهید؛ زیرا قیمت نهایی مورد توافق میان معامله‌گران، از تمامی مؤلفه‌های اقتصادی، سیاسی و… تأثیر پذیرفته و تحلیل آن به مثابه بررسی تمام عوامل بنیادی مرتبط خواهد بود!

۲- تحرکات قیمتی، روند مشخصی دارند

این اصل را می‌توان استعاره‌ای از قانون اول نیوتن در تحلیل تکنیکال دانست. در واقع داو معتقد بود؛ قیمت به روند نزولی یا صعودی خود ادامه می‌دهد، مگر این‌که سایر عوامل بیرونی منجر به تغییر جهت بازار شوند.

۳- تاریخ قابل تکرار است

استفاده از روانشناسی جمعی انسان‌ها، یکی از تئوری‌های اصلی در تحلیل نموداری است. در واقع این احتمال وجود دارد؛ که افراد در صورت وقوع شرایط مشابه، بر اساس ادراک و داده‌های ذهنی قبلی خود واکنش قابل پیش‌بینی و مشترکی از خود نشان دهند.

تحلیل تکنیکال در برابر بنیادی

مزایا و معایب تحلیل تکنیکال

دو روش اصلی تحلیل بازار بورس و سایر بازارهای موازی، تحلیل تکنیکال و بنیادی می‌باشند. در فضای تحلیلی حاکم بر بازارهای مالی، همواره این دو روش در مقابل یکدیگر بوده و طرفداران آن‌ها هر کدام سعی در اثبات کارایی روش مورد علاقه خود و برتری آن نسبت به سایرین داشته‌اند. تحلیل بنیادی به معنی تعیین ارزش واقعی یا اصطلاحاً ذاتی یک دارایی، بر اساس مؤلفه‌ها و شاخص‌های مالی، اقتصادی و… می‌باشد. پیروان تحلیل بنیادی تأکید دارند، که به دلایلی نظیر ارزش‌گذاری ذاتی دارایی‌ها بر اساس داده‌های واقعی آماری، تخصص مالی تحلیل‌گران و صرف زمان بیشتر برای بررسی وضعیت کلی دارایی، نتایج این روش از اعتبار بیشتری برخوردارند! اما واقعیت این است؛ که تاکنون هیچ تحقیق جامعی عدم کارایی یا برتری هیچ‌کدام از این روش‌ها را اثبات ننموده است؛ در واقع هیچ‌کدام عملکرد ۱۰۰ درصدی ندارند! کارایی این روش‌ها، بیشتر به نحوه استفاده، تجارب اشخاص و فاکتورهایی هم‌چون استراتژی معاملاتی، مدیریت سرمایه و… بستگی دارد. امروزه برخی از تحلیل‌گران به منظور بهره‌مندی هم‌زمان از مزایای تحلیل بنیادی و تکنیکال، با یک روش ترکیبی تحت عنوان «تکنوفاندامنتال» کار می‌کنند؛ که به دلیل بررسی عوامل مرتبط با هر دو روش، دیدگاه جامع‌تری به آن‌ها ارائه می‌دهد.

مزایای تحلیل تکنیکال

  • یادگیری آسان: از ویژگی‌های غیرقابل انکار تحلیل نموداری، گستردگی ابزار و شیوه‌های تحلیل بازار است. یادگیری و فهم اغلب مفاهیم تکنیکالی ساده‌ بوده و اکثر افراد در مدت کوتاهی می‌توانند؛ نحوه استفاده از این ابزار را فراگیرند. در حال حاضر منابع آموزشی چاپی و آنلاین فراوانی نیز در این زمینه وجود دارند.
  • انعطاف‌پذیری بالا: با استفاده از اصول روش تکنیکال می‌توان، نمودار قیمت هر دارایی را تجزیه و تحلیل نمود. در این زمینه، تقریباً هیچ محدودیتی نداریم؛ فقط باید با توجه به شرایط هر نماد، از ابزار و روش متناسب با آن استفاده کرد. از دیگر قابلیت‌های این روش، امکان تحلیل و معامله‌گری در دوره‌های زمانی مختلف نمودار شامل کوتاه‌ (دقیقه‌ای و ساعتی)، میان(روزانه) و بلندمدت(هفتگی و ماهانه) می‌باشد.
  • سرعت فرآیند تحلیل: استفاده از فناوری‌های نوین در بستر بازارهای مالی سبب شده است؛ به دلایلی نظیر اخبار و شایعات، نوسانات قیمتی بعضا‌ً شدیدی طی یک لحظه ایجاد شوند. از همین روی، امکان واکنش به موقع برای معامله‌گران یک مزیت محسوب می‌شود. تحلیل وضعیت نمودار قیمت دارایی‌ها عموماٌ بسیار وقت‌گیر و پیچیده نبوده و افرادی که از تسلط نسبی در این زمینه برخوردار باشند؛ با صرف مدت زمان مشخصی در طول روز، امکان تحلی و بررسی نمودارهای مختلف را خواهند داشت.
  • نقاط ورود و خروج دقیق: یکی از دلایل اصلی استفاده از تحلیل تکنیکال و به طور کلی استراتژی معاملاتی، تعیین نقاط ورود و خروج در بازار سرمایه است. در واقع شما با استفاده از ابزاری نظیر اندیکاتورها، سطوح فیبوناچی و… امکان تعیین دقیق شرایط مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت خرید و فروش دارایی‌های مختلف را خواهید داشت. بدین ترتیب تا حد زیادی، از سردرگمی معامله‌گران جلوگیری می‌شود.
  • استراتژی معاملاتی دقیق و خودکار: معاملات خودکار یا الگوریتمیک تریدینگ، امروزه یکی از مهم‌ترین مباحث پیرامون بازارهای مالی است. روش‌های تکنیکالی به دلیل وجود پارامترهای مشخص واکثراً محاسباتی، در بستر زبان‌های برنامه‌نویسی مختلف قابلیت پیاده‌سازی دارند. در واقع اگر به جزئیات ربات‌های معامله‌گر توجه کنیم، بیشتر آن‌ها بر مبنای تحلیل نموداری تدوین و توسعه یافته‌اند.

معایب تحلیل تکنیکال

  • تأثیرگذاری تعصبات شخصی: برخی مواقع ممکن است؛ فرد به دلایلی چون تجربیات قبلی یا شایعات، دیدگاه افراطی مثبت یا منفی نسبت به وضعیت یک دارایی پیدا کند. در چنین شرایطی، تحلیل‌گر صرفاً نشانه‌های همسو با تعصبات خود را در نظر گرفته و متعاقباً خروجی این تحلیل، نتایج غیرمنطقی در بر دارد.
  • تفاسیر مختلف: یکی از مهم‌ترین انتقادات نسبت به تحلیل نموداری، وجود تفاسیر مختلف از ابزار مشابه و داده‌های یکسان است. به طور مثال، یک اندیکاتور در منطقه اشباع فروش قرار داشته و معامله‌گر «الف» بر اساس وقوع یک نشانه صعودی اقدام به خرید نماید؛ اما در همین ناحیه شخص «ب»، با مشاهده واگرایی منفی در نمودار قیمت و اندیکاتور، انتظار سقوط بیشتر قیمت را خواهد داشت!
  • سیگنال‌های معاملاتی متعدد: اگر معامله‌گر تکنیکالی بلندمدتی نباشید، احتمالاً سیگنال‌های معاملاتی بسیاری را در طول روز یا هفته مشاهده خواهید نمود؛ که ممکن است همه آن‌ها مناسب سرمایه‌گذاری نبوده و موجب زیان و یا سردرگمی شما شوند. تشخیص موقعیت معاملاتی بهینه در بسیاری از اوقات، کار مشکلی می‌باشد.
  • عدم تعیین ارزش ذاتی: قرار داشتن قیمت در بهترین نواحی بر اساس تحلیل نموداری، الزامی بر ارزندگی ذاتی آن نخواهد بود! در واقع ممکن است، ارزش بازاری یک سهم در تابلوی قیمت چندین برابر ارزش ذاتی آن باشد؛ که در صورت سقوط بازار، زیان سنگینی متوجه معامله‌گران خواهد شد.
  • عدم امکان استفاده در نمادهای جدید: نمودار قیمت دارایی‌هایی نظیر سهام عرضه اولیه، به دلیل جدیدالورود بودن در بازار سرمایه، از داده‌های کافی برخوردار نیست و به عبارتی هنوز نموداری برای آن‌ها تشکیل نشده است! پر واضح است، که در چنین شرایطی نمی‌توان از روش‌های تکنیکالی استفاده نمود؛ زیرا همان‌طور که اشاره نمودیم، این روش مبتنی بر تحلیل گذشته قیمت می‌باشد.

کلام پایانی

هدف از ارائه این مطلب، بیان خلاصه‌ای از تمام زوایای تحلیل تکنیکال است؛ تا معامله‌گران نسبت به این روش تحلیل بازارهای مالی، دیدگاه عمیق‌تری داشته و از معایب و مزایای آن مطلع شوند. لازم به ذکر است، که مطالب یاد شده به هیچ عنوان به معنی تأیید یا رد روش تحلیل نموداری نمی‌باشد. همواره باید توجه داشتیم، که تمامی روش‌های تحلیل از جمله تکنیکال، دارای نقاط قوت و ضعف متعددی خواهند بود.

نمودار لگاریتمی بهتر است یا حسابی؟

نمودار لگاریتمی یا حسابی سوالی هست که همواره در ذهن سرمایه گذاران وجود دارد. همیشه در بین فعالان بازار این سوال وجود دارد که در زمان استفاده از نمودارها و تحلیل آن از نمودار های لگاریتمی استفاده کنند و یا نمودارهای حسابی. در این بخش قصد داریم در این خصوص صحبت کنیم.

بهتر است قبل از شروع توضیح در این خصوص با یک مثال ساده فرق بین نمودار حسابی و لگاریتمی را توضیح دهیم. زمانی که قیمت سهمی از 200 تومان به 400 تومان افزایش می یابد نمودار لگاریتمی رشد 100 درصدی را نشان میدهد. در نمودار حسابی نیز زمانی که قیمت سهم از 1000 تومان به 1200 تومان افزایش می یابد رشد قیمت سهم به اندازه 20 درصد می باشد. یعنی اختلاف 200 تومانی در افزایش قیمت در هر دوحالت در نمودار حسابی صرفا به یک اندازه می باشد و نمودار حسابی برآورد درستی از درصد افزایش قیمت ندارد و صرفا به همان مقدار 200 تومان وزن میدهد. اما در نمودار لگاریتمی بسته به مقدار افزایش و درصد آن وزن دهی می شود. یعنی نمودار لگاریتمی صرفا بر مبنای درصد های افزایش و یا کاهش قیمت نمودارها را رسم میکند

نمودارهای لگاریتمی درصد تغییرات را به دقت نشان میدهند اما در نمودارهای حسابی این مورد وجود ندارد.

به همین جهت توضیه می شود در تحلیل نمودارها از نمودار لگاریتمی استفاده شود تا مشکلات این چنینی در تحلیل نمودارها ایجاد نشود.

معایب تحلیل تکنیکال برای سودآوری بلندمدت در بازار سرمایه

معایب تحلیل تکنیکال

تحلیل تکنیکال یکی از روش‌های تحلیل بازار سرمایه است که از گذشته در سراسر دنیا مورد استفاده قرار می‌گرفت. برای آشنایی بیشتر با تحلیل تکنیکال می‌توانید مقاله تحلیل تکنیکال چیست و چگونه می‌شود از آن استفاده کرد؟ را بخوانید. این روزها درصد زیادی از فعالین بازار سرمایه در ایران از این تحلیل استفاده می‌کنند؛ اما در سایر کشورهای پیشرفته تحلیل تکنیکال را به روشی که امروزه مرسوم است قدیمی و ناکارآمد می‌دانند و استفاده از آن منسوخ شده است. باتوجه به این موضوع در مقاله پیش‌رو به برخی معایب تحلیل تکنیکال پرداخته شده است.

معایب تحلیل تکنیکال

سرمایه‌گذاران زیادی در ایران بازار سرمایه را با استفاده از تحلیل تکنیکال بررسی می‌کنند؛ زیرا تحلیلی قابل‌فهم، ساده و سریع است. اما حرفه‌ای‌های بازار سرمایه که توانسته‌اند سالیان متوالی در این بازار فعالیت کنند و سودهای زیادی را در بلندمدت به‌دست آورند، از این تحلیل استفاده نکرده‌اند. همچنین الگوهای تحلیل تکنیکال در بازار مالی دنیا از سال 1970 میلادی تاکنون به‌روز نشده است و با پیشرفت علم و تکنولوژی، روش‌های جدید و کارآمدتری برای تحلیل بازار سرمایه جایگزین آن شده است. عدم رشد و توسعه تحلیل تکنیکال باعث شد تا این تحلیل امروزه در دنیا کاربرد کمی داشته باشد. اکنون باید دید نکات مهم در تحلیل تکنیکال چیست و چرا نباید از تحلیل تکنیکال استفاده کرد؟

تحلیل تکنیکال، تحلیل پس از واقعه است

یکی از مهم‌ترین معایب تحلیل تکنیکال این است که تحلیل تکنیکال، تحلیل پس از واقعه است. به این معنی که در تحلیل تکنیکال وقتی الگویی شکل می‌گیرد باید دید این الگو در برخورد با خطوط حمایت و مقاومت چه واکنشی نشان خواهد داد و آیا روند خود را ادامه می‌دهد یا خطوط را شکسته و تغییر روند خواهد داشت؟

در تحلیل تکنیکال پس از اینکه نمودار به مسیر خود ادامه داد و میزان زیادی از تغییرات قیمت دیده شد، می‌توان متوجه رفتار آن شد و معامله در نقاط سقف و کف که نقاط مهم معامله هستند، امکان‌پذیر نیست.

تاریخ عیناً تکرار نمیشود

قیمت سهم در آینده با توجه به گذشته آن، بر اساس اصل سوم تحلیل تکنیکال، پیش‌بینی می‌شود. اصل سوم تحلیل تکنیکال می‌گوید که تاریخ همواره تکرار می‌شود. عوامل بسیار زیادی در شکل‌گیری تاریخ بازارهای مالی موثرند. با گذشت زمان و پیشرفت علم و تکنولوژی، تغییر شرایط اقتصادی و… قیمت‌ها رفتار جدیدی از خود نشان می‌دهند و تاریخ دقیقا مانند گذشته تکرار نخواهد شد.

به‌عنوان مثال شاخص کل سهام در دی ماه سال 1392 در سقف 89355/7 واحد قرار داشت، سپس شاخص روند خود را تغییر داد و تا اواخر سال 1393 به 61532/9 واحد رسید و حدود 30 درصد کاهش پیدا کرد. در ریزش اخیر بازار بورس با الگویی مشابه، در مرداد سال 1399 سقف شاخص کل سهام 2065114/3 واحد بود. طبق این اصل انتظار می‌رفت که شاخص در روند نزولی خود با ریزش 30 درصدی مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت تا حدود 1 میلیون و 450 واحد کاهش یابد. اما شاخص کل سهام در خرداد سال 1400 به 1095697/7 واحد رسید و چیزی حدود 47 درصد ریزش داشت.

در این مثال دیدیم که تاریخ به دلایل مختلفی تکرار نشد. مثال‌های زیادی مانند مثال فوق در بازار برای نقض این اصل وجود دارد. پس به‌طور کلی تحلیل تکنیکال بر اساس اصلی نادرست استوار است.

تحلیلگران تکنیکال خودشان تحلیل خود را نقض میکنند

یکی دیگر از معایب تحلیل تکنیکال این است که بیش از 80 درصد از تحلیلگران به دلیل سهولت استفاده از تحلیل تکنیکال، از این تحلیل استفاده می‌کنند. در نتیجه تعداد قابل‌توجهی از فعالین بازار سرمایه طبق الگو شکل گرفته تحلیل مشابهی برای پیش‌بینی روند قیمتی یک سهم دارند که می‌تواند باعث عدم تحقق تحلیل شود. به‌طور مثال سقف قیمت یک سهم 800 تومان پیش‌بینی شده است. تحلیلگران تکنیکال توصیه می‌کنند قبل از رسیدن به سقف قیمت، سهم فروخته شود. وقتی همه تحلیلگران حرفه‌ای قبل از رسیدن به این قیمت سهم خود را بفروشند، قیمت هیچ‌گاه به 800 تومان نمی‌رسد و پیش‌بینی‌شان محقق نمی‌شود.

موضوع مهم‌تر آن‌که فعالین بزرگ بازار سرمایه عموما از تحلیل بنیادی استفاده می‌کنند و تمایل کمتری به تحلیل تکنیکال دارند. این افراد که حجم سرمایه‌شان به مراتب بیشتر از سرمایه تمام تحلیلگران تکنیکال است، می‌توانند با اقدامی باعث نقض تحلیل تکنیکال شوند؛ فرض کنید در مثال بالا 800 تومان قیمت مناسبی از نظر تحلیلگران بنیادی باشد، پس در این قیمت شروع به خرید سهام می‌کنند و باعث افزایش قیمت سهم می‌شوند. در این صورت تحلیلگران تکنیکال متوجه نقض تحلیل خود خواهند شد. پس از نقض تحلیل مجدد پیشنهاد می‌شود سهم روندی صعودی دارد و خرید آن می‌تواند باعث سوددهی شود.

آیا باید از تحلیل تکنیکال استفاده کرد؟

باتوجه به مزیت استفاده از نمودار های بلند مدت مطالبی که گفته شد پیش‌بینی تحلیلگران تکنیکال ممکن است در بسیاری از مواقع، به دلایل مختلفی نقض شود. در صورت تحقق پیش‌بینی نیز هیچگاه در زمان مناسب به کار نمی‌آید و تحلیلگر نمی‌داند که دقیقا در کجای روند قرار دارد و آیا روند ادامه دارد یا تغییر خواهد کرد؟ این تحلیل دیرهنگام باعث از دست رفتن درصد زیادی از سود خواهد شد. با وجود ریسک‌های زیادی که در بازار سرمایه وجود دارد، افراد به‌دنبال سرمایه‌گذاری با کمترین ریسک ممکن هستند. استفاده از تحلیل تکنیکال به دلیل بالا بودن ریسک آن پیشنهاد نمی‌شود و تحلیل بنیادی با ریسک کمتر، می‌تواند جایگزین مناسبی برای این تحلیل باشد. برای آشنایی با این تحلیل می‌توانید مقاله تحلیل بنیادی چیست و برای انجام آن چه پیش‌نیازهایی لازم است؟ را بخوانید.

تحلیل هوش مصنوعی

همچنین استفاده از تکنولوژی و فناوری‌های روز باعث شد تا در دنیا روش‌های جدیدی مانند هوش مصنوعی، یادگیری ماشین (machine learning method)، یادگیری شبکه عمیق عصبی (Deep learning) و… استفاده شود. روش‌های جدید تحلیل بازار سرمایه درصد ریسک را تا حد قابل‌توجهی کاهش می‌دهد.

بهترین ابزارهای تحلیل تکنیکال

در میان تمام ابزارهای تحلیل تکنیکال روندها، نقاط سقف و کف، میانگین متحرک و خطوط مقاومت و حمایت در کنار تحلیل‌های به‌روز و پیشرفته می‌توانند به تحلیلگران کمک کنند.

در نمودارهای تحلیل تکنیکال به بالاترین و پایین‌ترین قیمت در بازه‌های زمانی مشخص، به‌ترتیب نقاط سقف و کف می‌گویند. خط حمایت و مقاومت به خطی گفته می‌شود که از اتصال تعدادی سقف و کف به یکدیگر به وجود می‌آید. معمولاً قیمت سهام در نزدیکی خط حمایت و مقاومت نوسان دارد. عبور نمودار از خطوط حمایت و مقاومت در نقاط سقف و کف، می‌تواند نشانگر تغییر روند قیمت باشد.

به حرکت نمودار بین دو خط حمایت و مقاومت در بازه زمانی مشخص روند می‌گویند. روند می‌تواند خنثی، صعودی یا نزولی باشد. میانگین متحرک میانگین قیمت برحسب زمان ست که به‌صورت یک نمودار نمایش داده می‌شود. بررسی میانگین متحرک‌ها در بازه‌های زمانی مختلف، روشی است که به تحلیل‌ بازار سرمایه کمک می‌کند.

استفاده از این ابزارها می‌تواند به تحلیلگران بنیادی کمک کند تا در کنار تحلیل بنیادی مطمئن‌تر عمل کنند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.