چرا به بازارهای مالی نیاز داریم؟
بازارهای مالی مزیتها و کارکردهای بسیاری دارند که مزیتها در کاهش هزینههای بسیاری از تعاملات اقتصادی کاربرد دارد، به طور کلی بازارهای مالی به رفع محدودیتهای ذاتی پروسه پسانداز و سرمایهگذاری که در غیاب موسسات مالی به وجود میآید، کمک میکنند.
بازارهای مالی مزیتها و کارکردهای بسیاری دارند که مزیتها در کاهش هزینههای بسیاری از تعاملات اقتصادی کاربرد دارد، به طور کلی بازارهای مالی به رفع محدودیتهای ذاتی پروسه پسانداز و سرمایهگذاری کاربرد افق زمانی در سرمایهگذاری که در غیاب موسسات مالی به وجود میآید، کمک میکنند. مزایایی همچون گسترش دسترسی افراد به اطلاعات متقارن (نوعی تقسیم کار)، رساندن سرمایه به دست افرادی که در سرمایهگذاری آن کاراتر هستند، کمک کردن به کاهش نااطمینانی ذاتی در اعمال آیندهنگر انسانها و فراهم کردن نقدینگی برای سرمایهگذارانی که افق دید کوتاهمدتتری دارند از جمله کارکردهای بیبدیل بازارهای مالی در اقتصاد هستند. علاوه بر این مطالعات بسیاری نشان میدهد در اقتصادهای امروزی یکی از شرایط و موارد لازم برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و سریع دسترسی به بازارهای مالی توسعهیافته است. در ادامه به بحث بیشتر در مورد نحوه تاثیرگذاری بازارهای مالی بر اقتصاد و به طور کلی اجتماع خواهیم پرداخت.
گسترش دسترسی افراد به اطلاعات
بازارهای مالی دسترسی اجتماع را به اطلاعات گسترش میدهند. آنها با گردهم آوردن پساندازکنندگان و سرمایهگذاران در کنار یکدیگر مراتب آشنایی آنها با (ترجیحات و نیازهای مالی) یکدیگر را فراهم میکنند؛ موضوعی که بدون وجود بازارهای مالی میسر نمیشود. اطلاعات میان تمامی افراد به طور یکسان توزیع نشده است. برخی از افراد دارای ترجیحات کوتاهمدت هستند و باید بر این اساس اقدام به ذخیره سرمایه برای سرمایهگذاری کنند، اما در دنیای گسترده اقتصاد امروز این پساندازکننده ممکن است از بسیاری فرصتهای سرمایهگذاری بیاطلاع باشد. به همین صورت سرمایهگذارانی هستند که ممکن است از یک فرصت سرمایهگذاری پرسود مطلع باشند اما سرمایه لازم برای استفاده از این موقعیت را نداشته باشند. بازارهای مالی امکان برقراری ارتباط میان صاحبان سرمایه و صاحبان دانش و اطلاعات در مورد فرصتهای سودآور را فراهم میکند. به عبارت دیگر، افرادی با ترجیحات کوتاهمدت و دارای مقدار زیادی سرمایه ممکن است همان افرادی نباشند که دارای ذهنیت و مهارت برتر کارآفرینی باشند، از اینرو بازارهای مالی نقش وصل کردن سرمایههای افرادی را که دارای ترجیحات کوتاهمدت هستند با سرمایهگذارانی که دارای مهارت برتر در سرمایهگذاری هستند، بر عهده دارند. علاوه بر این باید در نظر داشت افراد مختلف با خلق و خوهای متفاوت تواناییهای متغیری را در پذیرش ریسک دارند. به طور خلاصه بازارهای مالی و ابزارهای مورد استفاده در آنها موقعیت سرمایهگذاری را برای افرادی که توانایی لازم برای سرمایهگذاری و ریسک کردن را ندارند، فراهم میکند. با این حساب بازارهای مالی از رهگذر تقسیم کار این امکان را برای افراد پدید میآورند که از مزیتهای نسبی خود استفاده کنند.
کاهش نااطمینانی
بازارهای مالی ما را در مدیریت ریسک و نااطمینانی که در ذات تمام پروژهای اجرایی نهفته است کمک میکنند. باید کاربرد افق زمانی در سرمایهگذاری در نظر داشت از آن جهت که آینده نامشخص است، در (به سرانجام رسیدن و سودآوری) تمام فعالیتهای انسانی نااطمینانی و ریسک وجود دارد. به دیگر سخن افراد در کسب میزان مشخصی از درآمد، ریسک کمتر را به بیشتر ترجیح میدهند.
برای آنکه مشخص شود چگونه بازارهای مالی ریسک را مدیریت میکنند در ابتدا باید تفاوت میان ریسک و نااطمینانی را بدانیم که از آنها به ترتیب به «احتمال وقوع طبقه» و «احتمال وقوع مورد» نیز یاد میشود. ریسک یا احتمال وقوع طبقه اشاره به این واقعیت دارد که در شرایط خاص، ما همه چیز را در مورد طبقه اتفاقافتاده میدانیم اما در همین حال هیچ اطلاعی در مورد خود رویداد به جز آنکه عضو طبقه مشخص است، نمیدانیم. بیمه یک بازار مالی شناختهشده است که به کاهش اثر این خطر کمک میکند. این کار از طریق یک تابع چگالی احتمال انجام میشود که آن را میتوان از طریق شواهد تجربی به دست آورد. به عنوان مثال افرادی که دارای شرایط یکسان هستند میتوانند منابع مالی خود را برای بیمه شدن در برابر یک حادثه تاسفبار مانند توفان جمعآوری کنند. هیچکس از طبقه متوسط نمیتواند به تنهایی هزینه لازم برای بازسازی خانه خود را در برابر توفان بپردازد، از آن جهت که ارزش یک خانه بسیار بیشتر از دستمزد سالانه این افراد است. در نتیجه با کمک بازار بیمه افرادی که در یک طبقه مشخص قرار دارند و خطر یکسانی آنها را تهدید میکند، به جای آنکه به تنهایی ریسک وقوع فاجعه را تحمل کنند، آن را با دیگر افراد سهیم میشوند.
دسترسی آسان به نقدینگی
در آخر به این نکته میرسیم که بازارهای مالی امکان در اختیار قرار دادن نقدینگی بیشتر به آنانی را که خواهان آن هستند، میسر میکنند و حتی در این مسیر اجازه انتخاب سرمایهگذاری در پروژههای متنوع با افقهای زمانی وسیعتر را تا لحظه تکمیل شدن آنها میدهند. بدون بازارهای مالی فقط افرادی که ترجیحات زمانی بسیار کوتاهمدتی داشتند میتوانستند وام دریافت کنند و اگر هیچ بازار ثانویهای برای فروش اسناد مربوط به وامهای پرداختشده (در مرحله اول) وجود نداشت، پرداختکنندگان وام به افق زمانی انجام پروژه بسیار حساس میشدند.
شرایط مشابهی نیز در مورد صاحبان سهام حکمفرماست، اگر افراد مجبور باشند سهام خود را برای یک بازه زمانی 20ساله نگهداری کنند نتیجه این میشود که افراد کمی حاضر به انجام این کار هستند. با کمک بازارهای مالی تامین مالی حتی برای پروژههایی که نیاز به انتشار اوراق قرضه 30ساله یا بیشتر دارند نیز از طریق خرید و فروش این اوراق در بازارهای مالی میسر میشود. بازارهای مالی با فراهم کردن امکان خریدوفروش اوراق قرضه نیاز به هماهنگی بین افق زمانی سرمایهگذاران و پساندازکنندگان را از بین میبرد و خرید اوراق قرضه بلندمدت را مطلوبتر از گذشته میکند.
اهمیت بازارهای مالی کارآمد
در اقتصاد مدرن امروز بدون داشتن بازارهای مالی کارا پروژههای سودآور و مهم به احتمال زیاد انجام نخواهد شد. بازارها و ابزارهای مالی ناکارا کاربرد افق زمانی در سرمایهگذاری بر کارایی سرمایهگذاری تاثیر منفی گذاشته، از انباشت سرمایه که از ملزومات رقابت در دنیای امروز است، جلوگیری میکند. از سوی دیگر مطالعات انجامشده نشان میدهد بزرگتر شدن بازارهای مالی در بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی موثر است. بازارهای مالی بزرگتر با افزایش فعالیتهای تجاری نقدینگی بیشتری را در اختیار اعضا قرار میدهد. وجود رابطه بین بازارهای مالی کارآمد و رشد اقتصادی مدتهاست که محل بحث اقتصاددانان است. در سالهای اخیر علاقه اقتصاددانان به مقوله ارتباط بین بازارهای مالی و رشد اقتصادی افزایش یافته است. تحقیقات انجامشده روی رابطه توسعه بازارهای مالی و رشد نشان میدهد سه کانال اساسی وجود دارد که ساختارهای بازارهای مالی و رشد اقتصادی را به هم ربط میدهد. بازارهای مالی توسعه یافته نسبت پسانداز را (که در ادامه میتواند برای سرمایهگذاری مورد استفاده قرار بگیرد) افزایش میدهد. بازارهای مالی توسعهیافته نرخ پسانداز را افزایش میدهد و از این طریق بر میزان سرمایهگذاری تاثیر میگذارد. بازارهای مالی توسعهیافته کارایی تخصیص سرمایه را افزایش میدهند. تخصیص کارای سرمایهها بدان معنی است که منابع مالی به پروژهها و بنگاههایی اختصاص مییابد که بیشترین ارزش افزوده را برای اقتصاد به همراه دارند. تخصیص کارا بیهیچ شکی مهمترین عامل تاثیر بازارها و ابزارهای مالی توسعهیافته بر نرخ رشد اقتصادی است. بدون حضور بازارهای مالی کارا افراد به احتمال زیاد به سرمایهگذاری در بازارهای غیرمولد مانند طلا روی خواهند آورد که نمیتواند به طور مستقیم در سرمایهگذاری فیزیکی مورد استفاده قرار گیرد. پساندازکنندگان اقدام به خرید طلا یا سرمایهگذاری در بازارهای غیرمولد دیگر میکنند به واسطه آنکه احتمال میدهند در آینده قدرت خرید آنها کاهش خواهد یافت. این نگرانی به واسطه نبود ثبات در بخش بانکی یا به طور کلی به واسطه دخالتهای دولت در مواردی همچون نرخ بهره است. بنابراین با بهبود شرایط بازارهای مالی سرمایهگذاریهای غیرمولد کاهش داشته و در نتیجه ثبات اقتصادی نیز که یکی از لازمههای رشد اقتصادی است، به وجود میآید. به طور کلی بازارهای مالی با گردهم آوردن پساندازکنندگان و سرمایهگذاران، تسهیل دسترسی افراد ماهر به نقدینگی، مدیریت ریسک و فراهم کردن امکان تامین مالی پروژههای بلندمدت تاثیرات بسیار مثبتی بر رشد بخش واقعی اقتصاد دارند.
منابع: در تهیه متن فوق از مقالات زیر بهره گرفته شده است؛
Why we need financial markets, (Hans Economics)
What Exactly Do Financial Markets Accomplish? (Econosseur)
The role of capital market in economics growth, (www0.gsb.columbia.edu)
چرا به بازارهای مالی نیاز داریم؟
بازارهای مالی مزیتها و کارکردهای بسیاری دارند که مزیتها در کاهش هزینههای بسیاری از تعاملات اقتصادی کاربرد دارد، به طور کلی بازارهای مالی به رفع محدودیتهای ذاتی پروسه پسانداز و سرمایهگذاری که در غیاب موسسات مالی به وجود میآید، کمک میکنند.
بازارهای مالی مزیتها و کارکردهای بسیاری دارند که مزیتها در کاهش هزینههای بسیاری از تعاملات اقتصادی کاربرد دارد، به طور کلی بازارهای مالی به رفع محدودیتهای ذاتی پروسه پسانداز و سرمایهگذاری که در غیاب موسسات مالی به وجود میآید، کمک میکنند. مزایایی همچون گسترش دسترسی افراد به اطلاعات متقارن (نوعی تقسیم کار)، رساندن سرمایه به دست افرادی که در سرمایهگذاری آن کاراتر هستند، کمک کردن به کاهش نااطمینانی ذاتی در اعمال آیندهنگر انسانها و فراهم کردن نقدینگی برای سرمایهگذارانی که افق دید کوتاهمدتتری دارند از جمله کارکردهای بیبدیل بازارهای مالی در اقتصاد هستند. علاوه بر این مطالعات بسیاری نشان میدهد در اقتصادهای امروزی یکی از شرایط و موارد لازم برای دستیابی به رشد اقتصادی پایدار و سریع دسترسی به بازارهای مالی توسعهیافته است. در ادامه به بحث بیشتر در مورد نحوه تاثیرگذاری بازارهای مالی بر اقتصاد و به طور کلی اجتماع خواهیم پرداخت.
گسترش دسترسی افراد به اطلاعات
بازارهای مالی دسترسی اجتماع را به اطلاعات گسترش میدهند. آنها با گردهم آوردن پساندازکنندگان و سرمایهگذاران در کنار یکدیگر مراتب آشنایی آنها با (ترجیحات و نیازهای مالی) یکدیگر را فراهم میکنند؛ موضوعی که بدون وجود بازارهای مالی میسر نمیشود. اطلاعات میان تمامی افراد به طور یکسان توزیع نشده است. برخی از افراد دارای ترجیحات کوتاهمدت هستند و باید بر این اساس اقدام به ذخیره سرمایه برای سرمایهگذاری کنند، اما در دنیای گسترده اقتصاد امروز این پساندازکننده ممکن است از بسیاری فرصتهای سرمایهگذاری بیاطلاع باشد. به همین صورت سرمایهگذارانی هستند که ممکن است از یک فرصت سرمایهگذاری پرسود مطلع باشند اما سرمایه لازم برای استفاده از این موقعیت را نداشته باشند. بازارهای مالی امکان برقراری ارتباط میان صاحبان سرمایه و صاحبان دانش و اطلاعات در مورد فرصتهای سودآور را فراهم میکند. به عبارت دیگر، افرادی با ترجیحات کوتاهمدت و دارای مقدار زیادی سرمایه ممکن است همان افرادی نباشند که دارای ذهنیت و مهارت برتر کارآفرینی باشند، از اینرو بازارهای مالی نقش وصل کردن سرمایههای افرادی را که دارای ترجیحات کوتاهمدت هستند با سرمایهگذارانی که دارای مهارت برتر در سرمایهگذاری هستند، بر عهده دارند. علاوه بر این باید در نظر داشت افراد مختلف با خلق و خوهای متفاوت تواناییهای متغیری را در پذیرش ریسک دارند. به طور خلاصه بازارهای مالی و ابزارهای مورد استفاده در آنها موقعیت سرمایهگذاری را برای افرادی که توانایی لازم برای سرمایهگذاری و ریسک کردن را ندارند، فراهم میکند. با این حساب بازارهای مالی از رهگذر تقسیم کار این امکان را برای افراد پدید میآورند که از مزیتهای نسبی خود استفاده کنند.
کاهش نااطمینانی
بازارهای مالی ما را در مدیریت ریسک و نااطمینانی که در ذات تمام پروژهای اجرایی نهفته است کمک میکنند. باید در نظر داشت از آن جهت که آینده نامشخص است، در (به سرانجام رسیدن و سودآوری) تمام فعالیتهای انسانی نااطمینانی و ریسک وجود دارد. به دیگر سخن افراد در کسب میزان مشخصی از درآمد، ریسک کمتر را به بیشتر ترجیح میدهند.
برای آنکه مشخص شود چگونه بازارهای مالی ریسک را مدیریت میکنند در ابتدا باید تفاوت میان ریسک و نااطمینانی را بدانیم که از آنها به ترتیب به «احتمال وقوع طبقه» و «احتمال وقوع مورد» نیز یاد میشود. ریسک یا احتمال وقوع طبقه اشاره به این واقعیت دارد که در شرایط خاص، ما همه چیز را در مورد طبقه اتفاقافتاده میدانیم اما در همین حال هیچ اطلاعی در مورد خود رویداد به جز آنکه عضو طبقه مشخص است، نمیدانیم. بیمه یک بازار مالی شناختهشده است که به کاهش اثر این خطر کمک میکند. این کار از طریق یک تابع چگالی احتمال انجام میشود که آن را میتوان از طریق شواهد تجربی به دست آورد. به عنوان مثال افرادی که دارای شرایط یکسان هستند میتوانند منابع مالی خود را برای بیمه شدن در برابر یک حادثه تاسفبار مانند توفان جمعآوری کنند. هیچکس از طبقه متوسط نمیتواند به تنهایی هزینه لازم برای بازسازی خانه خود را در برابر توفان بپردازد، از آن جهت که ارزش یک خانه بسیار بیشتر از دستمزد سالانه این افراد است. در نتیجه با کمک بازار بیمه افرادی که در یک طبقه مشخص قرار دارند و خطر یکسانی آنها را تهدید میکند، به جای آنکه به تنهایی ریسک وقوع فاجعه را تحمل کنند، آن را با دیگر افراد سهیم میشوند.
دسترسی آسان به نقدینگی
در آخر به این نکته میرسیم که بازارهای مالی امکان در اختیار قرار دادن نقدینگی بیشتر به آنانی را که خواهان آن هستند، میسر میکنند و حتی در این مسیر اجازه انتخاب سرمایهگذاری در پروژههای متنوع با افقهای زمانی وسیعتر را تا لحظه تکمیل شدن آنها میدهند. بدون بازارهای مالی فقط افرادی که ترجیحات زمانی بسیار کوتاهمدتی داشتند میتوانستند وام دریافت کنند و اگر هیچ بازار ثانویهای برای فروش اسناد مربوط به وامهای پرداختشده (در مرحله اول) وجود نداشت، پرداختکنندگان وام به افق زمانی انجام پروژه بسیار حساس میشدند.
شرایط مشابهی نیز در مورد صاحبان سهام حکمفرماست، اگر افراد مجبور باشند سهام خود را برای یک بازه زمانی 20ساله نگهداری کنند نتیجه این میشود که افراد کمی حاضر به انجام این کار هستند. با کمک بازارهای مالی تامین مالی حتی برای پروژههایی که نیاز به انتشار اوراق قرضه 30ساله یا بیشتر دارند نیز از طریق خرید و فروش این اوراق در بازارهای مالی میسر میشود. بازارهای مالی با فراهم کردن امکان خریدوفروش اوراق قرضه نیاز به هماهنگی بین افق زمانی سرمایهگذاران و پساندازکنندگان را از بین میبرد و خرید اوراق قرضه بلندمدت را مطلوبتر از گذشته میکند.
اهمیت بازارهای مالی کارآمد
در اقتصاد مدرن امروز بدون داشتن بازارهای مالی کارا پروژههای سودآور و مهم به احتمال زیاد انجام نخواهد شد. بازارها و ابزارهای مالی ناکارا بر کارایی سرمایهگذاری تاثیر منفی گذاشته، از انباشت سرمایه که از ملزومات رقابت در دنیای امروز است، جلوگیری میکند. از سوی دیگر مطالعات انجامشده نشان میدهد بزرگتر شدن بازارهای مالی در بالا رفتن نرخ رشد اقتصادی موثر است. بازارهای مالی بزرگتر با افزایش فعالیتهای تجاری نقدینگی بیشتری را در اختیار اعضا قرار میدهد. وجود رابطه بین بازارهای مالی کارآمد و رشد اقتصادی مدتهاست که محل بحث اقتصاددانان است. در سالهای اخیر علاقه اقتصاددانان به مقوله ارتباط بین بازارهای مالی و رشد اقتصادی افزایش یافته است. تحقیقات انجامشده روی رابطه توسعه بازارهای مالی و رشد نشان میدهد سه کانال اساسی وجود دارد که ساختارهای بازارهای مالی و رشد اقتصادی را به هم ربط میدهد. بازارهای مالی توسعه یافته نسبت پسانداز را (که در ادامه میتواند برای سرمایهگذاری مورد استفاده قرار بگیرد) افزایش میدهد. بازارهای مالی توسعهیافته نرخ پسانداز را افزایش میدهد و از این طریق بر میزان سرمایهگذاری تاثیر میگذارد. بازارهای مالی توسعهیافته کارایی تخصیص سرمایه را افزایش میدهند. تخصیص کارای سرمایهها بدان معنی است که منابع مالی به پروژهها و بنگاههایی اختصاص مییابد که بیشترین ارزش افزوده را برای اقتصاد به همراه دارند. تخصیص کارا بیهیچ شکی مهمترین عامل تاثیر بازارها و ابزارهای مالی توسعهیافته بر نرخ رشد اقتصادی است. بدون حضور بازارهای مالی کارا افراد به احتمال زیاد به سرمایهگذاری در بازارهای غیرمولد مانند طلا روی خواهند آورد که نمیتواند به طور مستقیم در سرمایهگذاری فیزیکی مورد استفاده قرار گیرد. پساندازکنندگان اقدام به خرید طلا یا سرمایهگذاری در بازارهای غیرمولد دیگر میکنند به واسطه آنکه احتمال میدهند در آینده قدرت خرید آنها کاهش خواهد یافت. این نگرانی به واسطه نبود ثبات در بخش بانکی یا به طور کلی به واسطه دخالتهای دولت در مواردی همچون نرخ بهره است. بنابراین با بهبود شرایط بازارهای مالی سرمایهگذاریهای غیرمولد کاهش داشته و در نتیجه ثبات اقتصادی نیز که یکی از لازمههای رشد اقتصادی است، به وجود میآید. به طور کلی بازارهای مالی با گردهم آوردن پساندازکنندگان و سرمایهگذاران، تسهیل دسترسی افراد ماهر به نقدینگی، مدیریت ریسک و فراهم کردن امکان تامین مالی پروژههای بلندمدت تاثیرات بسیار مثبتی بر رشد بخش واقعی اقتصاد دارند.
منابع: در تهیه متن فوق از مقالات زیر بهره گرفته شده است؛
Why we need financial markets, (Hans Economics)
What Exactly Do Financial Markets Accomplish? (Econosseur)
The role of capital market in economics growth, (www0.gsb.columbia.edu)
ریسک های سرمایه گذاری را بشناسید
واژه لاتین ریسک که در زبان فارسی، از آن به مفهوم خطر نام برده میشود، یکی از بنیادیترین مفاهیم دنیای پول و تجارت است. در ادامه قصد داریم ریسک های سرمایه گذاری را بیان کنیم.
به بیان ساده، مفهوم ریسک به معنی زیان احتمالی نهفته در هر نوع سرمایهگذاری است. با ورود به دنیای معاملهگری، اجتناب از ریسک غیرممکن میباشد و به منظور انجام محاسبات منطقی و سرمایهگذاری هوشمندانهتر، باید همیشه درصد مشخصی برای ریسک در نظر بگیریم.
برخی افراد به اشتباه گمان میکنند که ریسک صرفاً به معنی نوسانات بازار یا حرکات قمارگونه برخی معاملهگران میباشد؛ در حالی که ریسک در اصلی ترین وجه کاربرد افق زمانی در سرمایهگذاری خود، به عدم قطعیت اشاره میکند.
اهمیت تعیین ریسک
به همین جهت تمام کسانی که با تجارت سر و کار دارند، باید توجه ویژهای به آن داشته و مفهوم ریسک را به خوبی درک کنند زیرا، در غیر این صورت عواقب خطرناکی در انتظارشان خواهد بود.
ریسک در داراییهای مختلف و همچنین برای مدیریت سرمایههای خرد و کلان، شامل مؤلفههای گسترده و متفاوتی میباشد اما، تمرکز مطلب فعلی بر توضیح مسائل مرتبط با ریسک برای سرمایه گذاران حقیقی در بازار سهام است.
در واقع بسیاری باور دارند؛ به دلیل ماهیت بازار سرمایه که به طور ذاتی با پول و سفته بازی سر و کار دارد؛ درک عمیق این مفهوم، یکی از الزامات اساسی معاملهگری موفقیت آمیز در این بازار است.
انواع ریسک در بازار سهام
ریسک به انواع و اقسام مختلفی تقسیم میشود که ریسکهای بازار مالی را میتوان در دو دسته سیستماتیک و غیرسیتماتیک تقسیم بندی نمود.
ریسک سیستماتیک
مربوط به وقایع کلان اقتصادی و تحولات سیاسی بوده و مرتبط با صنعت یا شرکت خاصی نیست. بارزترین ویژگی این نوع از ریسک، غیر قابل پیش بینی بودن آن است زیرا مربوط به رخدادهای مهم و بزرگ در سطح کشور یا جهان میباشد که عموماً نتایج و تأثیرات نهایی این امور قابل پیشبینی و محاسبه نیستند.
معاملهگران باید با درنظر داشتن رویکردهای تدافعی مشخص، همیشه آمادگی رویایی با چنین اتفاقاتی را داشته باشند، چون وقوع آنها در هر لحظه محتمل بوده و شدت و ضعف اثرات ناشی از این بحرانها نیز مشخص نیست. از نمونههای ریسک سیستماتیک، میتوان به تغییرات نرخ بهره، اثرات تورم، تحریمهای بین المللی، جنگ و… اشاره نمود.
ریسک غیر سیستماتیک
ناشی از رخدادهای داخلی بازار سهام نظیر شرایط صنعت، وضعیت کلی شرکت، تحرکات سهامداران عمده و… بوده و تا حد زیادی به واسطه دانش تحلیل بازار قابلیت پیش بینی دارد. در واقع می توان گفت، این اتفاقات با صنعت یا شرکت خاصی مرتبط بوده و معمولاً کل بازار را تحت تأثیر قرار نمیدهند.
طی سالهای اخیر برخی از صنایع خاص، نقش مهمی در تأمین نیازهای درآمدی کشور ایفا نمودهاند و از همین روی سرمایه گذاران نسبت به اخبار و وقایع پیرامون این شرکتها، تمرکز و حساسیت بالایی دارند.
کوچک ترین تغییرات در شرایط فعالیت آنها، از سوی فعالان بازار به دقت رصد شده و میتواند موجب نوسانات قیمتی شدید در ارزش سهام این شرکتها شود.
از نمونه این مسائل، میتوان به بحث تعیین نرخ خوراک شرکتهای پتروشیمی در لوایح بودجهای اشاره نمود که قیمت سهام گروه محصولات شیمیایی را به وضوح تحت الشعاع قرار میدهد.
تغییرات نرخ سوخت صنایع، قوانین مالیاتی شرکتها، تعرفههای صادرات و واردات، ترکیب هیئت مدیره و… مثالهایی برای ریسک غیر سیتماتیک هستند.
ریسک نرخ سود (Interest rate risk)
اگر چند گزینه برای سرمایهگذاری داشته باشیم، این نوع ریسک مطرح میشود. به عنوان مثال سرمایهگذاری در سهام یا اوراق مشارکت. تفاوت نرخ سود این دو سرمایهگذاری میتواند ما را به یکی از دو گزینه که ریسک کمتری برای ما دارد، سوق دهد.
ریسک تورم (Inflation risk)
رشد نرخ تورم باعث میشود بر بازدهی سرمایهگذاری موثر است؛ زیرا بازدهی خالص از اختلاف بازدهی ناخالص و نرخ تورم حاصل میشود. به طور مثال اگر انتظار بازدهی ۵۰ درصدی داشته باشیم و نرخ تورم سالانه ۱۵ درصد داشته، در نهایت ۳۵ درصد بازدهی خواهیم داشت.
هرچه نرخ تورم افزایش یابد از میزان بازدهی ما در این حالت کاسته میشود. پس باید سرمایهگذاری انتخاب کنیم که بازدهی بیشتری داشته و در نهایت پس از کسر تورم، رضایت ما را فراهم کند. به این نوع ریسک که در اثر افزایش نرخ تورم به فرد تحمیل میشود، ریسک تورم میگویند.
ریسک مالی (Financial risk)
شرکتها در صورتهای مالی خود بخشی تحت عنوان، تسهیلات و تعهدات مالی دارند. هرچه تعهدات مالی شرکت و وامهای دریافتی بیشتر باشد، توان شرکت جهت توسعه و گسترش و افزایش سوددهی کاهش مییابد.
به این نوع ریسک، ریسک مالی گفته میشود. بسیاری از سرمایهگذاران با لحاظ این نکته سهام شرکتها را خریداری میکنند و از شرکتهایی که تعهدات مالی زیادی دارند به دلیل ریسک مالی فاصله گرفته و به سراغ گزینههای کم ریسک تر میروند.
ریسک نقدشوندگی (liquidity risk)
دارایی مطلوب، دارایی است که قدرت نقدشوندگی بالا دارد. اگر دارایی به راحتی فروش نرود، صاحب آن دارایی، با ریسک نقدشوندگی مواجه است. در مورد سهام نیز این ریسک وجود دارد. فرض کنید قصد دارید سهام شرکتی را در بازار به فروش برسانید ولی به دلیل عملکرد نامناسب شرکت، کسی سهام را نمیخرد.
در این حالت شما با ریسک نقد شوندگی مواجه هستید. هرچه سرعت خرید و فروش سهمی بیشتر باشد و معاملات آن را روانتر باشد این ریسک در آن کم رنگتر است.
ریسک نرخ ارز (currency risk)
در مورد شرکتهای واردات محور، ریسک نرخ ارز بسیار با اهمیت است. اگر شرکت مورد نظر شما، عمده مواد اولیه خود را وارد میکند، با رشد نرخ ارز، درگیر چالش ریسک نرخ ارز خواهد شد و هزینه زیادی را متحمل میشود.
با رشد هزینهها، سود دهی شرکت کاسته شده و نتیجه نهایی، عدم رغبت سرمایهگذاران به خرید شرکت مذکور است. البته این ریسک، نوعی ریسک غیر سیتماتیک محسوب میشود که توسط شرکتها قابل کنترل نیست.
ریسک تجاری
در ریسک تجاری به این موضوع توجه میشود که آیا شرکت قادر به فروش محصولات و تامین هزینههای عملیاتی خود است یا خیر؟ به عبارتی، ریسک تجاری کلیه هزینههای یک کسب و کار برای عملیاتی ماندن را در نظر میگیرد.
این هزینهها شامل حقوق، هزینه تولید، اجاره تسهیلات، دفتر و هزینههای اداری میشود. سطح ریسک تجاری یک شرکت تحت تأثیر عواملی مانند هزینه کالاها، حاشیه سود، رقابت و سطح کلی تقاضا برای محصولات یا خدماتی است که میفروشد، میباشد.
ریسک اعتباری یا ریسک نکول
ریسک اعتباری یا نکول، ریسک عدم بازپرداخت سود یا اصل بدهی قلمداد میشود. این نوع ریسک برای سرمایهگذاران اوراق قرضه، نگران کننده است.
اوراق قرضه دولتی، کمترین میزان ریسک نکول و به همین ترتیب کمترین بازده را دارند. از طرف دیگر اوراق بهادار شرکت، دارای بالاترین میزان ریسک نکول و در نتیجه نرخ بهره بالاتر هستند.
ریسک کشور
ریسک کشور، به عدم توانایی یک کشور در پرداخت تعهدات مالی گفته میشود. در صورت بروز چنین ریسکی، به عملکرد سایر بخشهای مالی کشور نیز صدمه وارد میشود.
آسیب سایر کشورهای در ارتباط با آن نیز محتمل است. این ریسک در غالب کشورهای در حال توسعه که کسری بودجه شدید دارند، رخ میدهد.
ریسک سیاسی
ریسک سیاسی زیرمجموعه ریسک سیستماتیک است. در این حالت، بیثباتی سیاسی، جنگ، کنترلهای نظامی، تغییر قوانین دولتی، روی تصمیمهای سرمایهگذاری اثر میگذارد.
این نوع ریسک با عنوان ریسک ژئوپلیتیک نیز شناخته میشود. نکتهای که در مورد این ریسک وجود دارد، آن است که هر چه افق زمانی سرمایهگذاری طولانیتر شود، این ریسک بیشتر میشود.
جمع بندی
در این مقاله با تعریف ریسک آشنا شدیم. انواع مختلف ریسک از منظرهای مختلف را بررسی کردیم. همچنین با طبقه بندی پذیرش ریسک در افراد مختلف، آشنا شدیم.
به طور کلی، ریسکهایی که با آن مواجه هستیم؛ دو نوع قابل پویا و خالص هستند. ریسکهای خالص عموماً زیان ده هستند و هدف ما صرفا کنترل ریسکهای پویا است. به منظور کاهش زیانهای ناشی از ریسکهای سرمایهگذاری، چندین راه حل وجود دارد.
لازم به ذکر است که ما قادر نیستیم همه ریسکهای سرمایهگذاری را مهار کنیم. بلکه با دانش و تجربه حاصل از مدیریت ریسک میتوانیم آن را به سطح قابل تحملی کاهش دهیم. یکی از راههای کاهش ریسک سرمایهگذاری، سبد دارایی است.
در واقع با سرمایهگذاری در چند سهام، ریسک کلی سبد سهام کمتر از مجموع ریسکهای تک تک سهام خواهد شد. استفاده از تنوع بخشی این امکان را فراهم میکند که با کنار هم قراردادن داراییهای مالی متنوع ریسک کمتری را متحمل شویم.
استفاده از سهام مختلف در سبد سرمایهگذاری موجب کاهش ریسک غیرسیستماتیک میگردد. تنوعبخشی باید با دانش و تجربه کافی صورت بگیرد و در صورت امکان از متخصصین این امر بهره گرفته شود.
درحالیکه اکثر متخصصان سرمایهگذاری موافق هستند که تنوع سازی نمیتواند در برابر ریسک آنها را تضمین کند، میتوان گفت تنوع سازی مهمترین مؤلفه برای کمک به یک سرمایهگذار در رسیدن به اهداف مالی دوربرد است و این درحالیکه ریسک مالی را به حداقل میرساند.
اگر می خواهید ریسک منطقی داشته باشید وآموزش دیده وارد دنیای کریپتو شوید می توانید در دوره های آموزشی ارز دیجیتال همیار کریپتو شرکت کنید.
چرا سرمایه گذاران استفاده از استراتژی DCA را توصیه می کنند؟
بهعنوان یک معاملهگر در بازار ارزهای دیجیتال، زمان خرید رمزارز اغلب با مشکلاتی مواجه میشویم، زیرا میخواهیم قیمت آن خیلی پایین باشد. به همین دلیل منتظر میمانیم تا قیمت ارز به پایین سطح خود برسد ولی این کار باعث میشود تا رشد مداوم را از دست بدهیم. اینگونه است که سرمایهگذاران از بازار فریب میخورند و درگیر بازار پرنوسان کریپتو میشوند. در این مواقع سؤالاتی مانند چه زمانی برای خرید ارز دیجیتال مناسب است، ذهن معاملهگران را درگیر میکند. امروزه انواع استراتژی معاملاتی وجود دارد که با کمک آنها میتوانیم سرمایهگذاری مؤثرتری را داشته باشیم. در این مقاله از مجله تخصصی والکس به معرفی و بررسی استراتژی DCA میپردازیم. در ادامه با ما همراه باشید.
استراتژی DCA چیست؟
در واقع هیچکدام از ما پیشگو نیستیم و نمیدانیم چه موقع ارز دیجیتالی مانند بیت کوین را بخریم و چه زمانی بفروشیم. اما با استفاده از استراتژیهایی مانند DCA و برنامهریزی زمانی میتوانیم سود بیشتری از این بازار کسب کنیم. استراتژی DCA که در بازارهای مالی ایران به نامهای استراتژی خرید پلهای و کاهش میانگین خرید شناخته میشود، یک روش سرمایهگذاری است که در آن مقدار سرمایه اولیه خود را به طور مساوی تقسیم و در فواصل زمانی مشخص خرید خود را انجام میدهیم. این بازه زمانی میتواند هفتهای یکبار، ماهی یکبار و یا اول هر فصل باشد.
استراتژی خرید پلهای ارز دیجیتال یک روش خوب برای سرمایهگذارانی است که تحمل ریسک کمتری دارند. اگر ما تمام سرمایهای که داریم را به یکباره وارد بازار کنیم، ممکن است مدتی بعد قیمت ارز کاهش پیدا کند و ما فرصت خرید ارز در قیمت پایینتر را از دست بدهیم. چنانچه میزان سرمایه خود را تقسیم کنیم میتوانیم در بازه زمانیهای مختلف وقتی قیمت ارز کاهش پیدا کرد، با قیمت کمتری در آن سرمایهگذاری کنیم. معمولاً افرادی که قصد هولد ارز دیجیتال را دارند از این استراتژی استفاده میکنند و مناسب معاملات اسکالپینگ نیست. یکی از مزایای این روش این است که بهعنوان سرمایهگذار بهصورت مداوم میتوانیم هر ماه بخشی از حقوق خود را به سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال اختصاص دهیم.
استراتژی DCA چگونه کار می کند؟
استراتژی خرید پله ای روشی ساده است که سرمایهگذار میتواند از آن برای افزایش سرمایه خود در طولانیمدت استفاده کند. همچنین باعث میشود تا سرمایهگذار نوسانات کوتاهمدت در بازار را نادیده بگیرد. زمانی که معاملهگران از این روش استفاده میکنند در واقع در دو سطح بالا و پایین در بازار کریپتو خرید خود را انجام میدهند. ایده کلی استراتژی DCA این است که در نهایت قیمتها افزایش خواهند یافت. استفاده از این استراتژی بر روی ارزهای دیجیتال که اطلاعات درستی از پروژه آنها نداریم بسیار خطرناک است، زیرا ممکن است قیمت ارز کاهش پیدا کند و ما بیشتر ترغیب به خرید ارز شویم. در نهایت متوجه میشویم که این پروژه ارزش خود را از دست دادهاست و به این زودیها رشد نمیکند.
استراتژی DCA با خرید منظم دارایی بهصورت دورهای، ریسکهای سرمایهگذاری را کاهش میدهد. این بدان معناست که وقتی قیمتها بالاست، مقدار ارز کمتری را میخریم و وقتی قیمتها پایین است، اقدام به خرید ارز بیشتری میکنیم. برای مثال، قصد داریم ۱۲۰۰ دلار در ارز اتریوم سرمایهگذاری کنیم. ما دو انتخاب داریم، میتوانیم تمام پول خود را به یکباره در این ارز سرمایهگذاری کنیم و یا هر ماه بهاندازه ۱۰۰ دلار سرمایهگذاری کنیم. اگر خریدهای خود را در ۱۲ ماه در بخشهای ماهیانه ۱۰۰ دلاری تقسیم کنیم، ممکن است مقدار ارز اتریوم بیشتری نسبت به زمانی که همه سرمایه خود را یکجا به خرید ارز اختصاص میدهیم به دست آوریم.
مزایا استفاده از استراتژی خرید پله ای
مزیت اصلی استراتژی DCA این است که نگرانی ما نسبت به قیمت خرید، در مقایسه با روشهای معمول مانند ترید روزانه ارز دیجیتال کمتر خواهد بود. استراتژی خرید پله ای ارز دیجیتال برای سرمایهگذاری بلندمدت و داراییهای پرنوسان مانند بیت کوین بسیار کاربردی است و باعث میشود که این دارایی با ارزش را در طول زمان و با قیمت میانگین به دست بیاوریم. دیگر مزیتهای مهم و کاربردی این استراتژی عبارتاند از:
کاهش ریسک
استراتژی خرید پله ای میزان ریسک سرمایهگذاری را کاهش میدهد و سرمایه کاربران در برابر سقوطهای بازار حفظ میکند. این استراتژی با حفظ بخشی از سرمایه، نقدینگی و انعطافپذیری را در مدیریت سبد سرمایهگذاری فراهم میکند. استراتژی DCA از ضرر سرمایهگذاری یکجا از طریق خرید یک ارز دیجیتال در زمانی که قیمت آن به دلیل احساسات بازار افزایش مییابد، اجتناب میکند. زمانی که یک دارایی ارزش ذاتی خود را از دست میدهد و در یک روند اصلاح قیمتی قرار میگیرد، پرتفوی سرمایهگذار نیز کاهش پیدا میکند. چنانچه این روند طولانی شود، ارزش خالص سبد ارز دیجیتال نیز کمتر میشود. استفاده از استراتژی DCA میزان ضرر و احتمالاً بازده بالا را تضمین میکند. همچنین بازارهایی که در روند نزولی قرار دارند بهعنوان یک فرصت خرید در نظر گرفته میشوند. به همین دلیل استراتژی DCA میتواند به طور قابلتوجهی پتانسیل بازده پرتفوی بلندمدت را هنگامی که بازار در روند صعودی قرار دارد، افزایش دهد.
هزینه کمتر دارایی بیشتر
خرید ارز دیجیتال زمانی که قیمتها در حال کاهش است، تضمین میکند که یک سرمایهگذار بازده بالاتری را کسب میکند. با استفاده از این روش، نسبت به زمانی که قیمت رمزارز بالاتر بود میتوانیم مقدار ارز دیجیتالی بیشتری را به دست آوریم.
کنار گذاشتن رکود بازار
استفاده از استراتژی DCA با سرمایهگذاری بهصورت دورهای در بازاری که روند نزولی دارد به خلاص شدن از رکود بازار کمک میکند. سبد پورتفوی (Portfolio) سرمایهگذاران با استفاده از این استراتژی میتواند تعادل خوبی را برقرار کند و پتانسیل رشد صعودی را برای افزایش ارزش این سبد در طولانیمدت بهجای بگذارد.
پس انداز منظم
با استفاده از این استراتژی به دلیل اینکه باید به طور منظم روی یک دارایی سرمایهگذاری کنیم، امکان پسانداز منظم نیز فراهم میشود. موجودی پرتفوی حتی وقتی داراییهای فعلی آن در حال کمشدن است، افزایش پیدا میکند. بااینوجود، روند کاهشی طولانیمدت بازار میتواند در پرتفوی سرمایهگذار اثرات منفی بگذارد.
جلوگیری از خرید در زمان های نامناسب
در حقیقت زمانبندی در بازار کریپتو وجود ندارد که به دنبال یادگیری اصول آن باشیم. سرمایهگذاری در زمانهای نامناسب ریسک بالایی به همراه دارد که میتواند به طور قابلتوجهی روی ارزش پرتفوی تأثیر بگذارد. از آنجایی که پیشبینی روند بازار بسیار دشوار است، استراتژی خرید پله ای ارز دیجیتال باعث کاهش هزینههای خرید میشود که این موضوع به نفع سرمایهگذار است.
مدیریت احساسات سرمایه گذار
سرمایهگذاری بدون مدیریت احساسات باعث میشود که بر اساس یک خبر و اطلاعات رسانههای مختلف اقدام به خرید ارز دیجیتال کنیم. این سرمایهگذاری کلان و یکجا ممکن است ضررهای مالی زیادی را برای ما به همراه داشته باشد. با استفاده از استراتژی DCA میتوانیم به هنگام خرید ارز دیجیتال احساسات خود را کنترل کنیم. همچنین میتوانیم انرژی خود را بر روی کار متمرکز کنیم و هیاهو اخبار و اطلاعات رسانههای مختلف درباره عملکرد کوتاه مدت بازار را حذف کنیم.
معایب استراتژی خرید پله ای
روش DCA مانند هر روش سرمایهگذاری دیگر دارای مزایا و معایبی است که در ادامه به بررسی چند نمونه از معایب آن میپردازیم:
بالا بودن هزینه تراکنش
با خرید ارز دیجیتال در مقادیر کم و در دوره زمانیهای مختلف باید بابت هرکدام کارمزدهای مجزایی پرداخته شود. این موضوع ممکن است برای افرادی که مقدار سرمایه آنها کم است مشکلساز شود. در مقابل این استراتژی مناسب افرادی است که مقدار سرمایه اولیه آنها زیاد است و مشکلی با پرداخت کارمزدها ندارند.
اولویت تخصیص دارایی
برخی از کارشناسان حوزه ارزهای دیجیتال بر این باورند که استفاده از یک استراتژی باید روی مدیریت ریسک تمرکز داشته باشد و استراتژی DCA اینگونه نیست. استفاده از این استراتژی باعث میشود که سرمایهگذار تا رسیدن به هدف نهایی خود صبر کند. اما واقعیت این است که سرمایهگذار باید انعطافپذیر باشد و بهصورت دورهای پورتفوی خود را برای محافظت در برابر ضرر و استفاده از فرصتهای جدید دوباره تنظیم کند.
بازدهی پایین نسبت به زمان
استفاده از استراتژی DCA برای کاهش میزان ریسک، موجب کمشدن میزان بازدهی میشود. برای مثال اگر مقداری را زودتر سرمایهگذاری کنیم و بازار روند صعودی را در پیش بگیرد و در دوره زمانیهای دیگر خرید خود را انجام دهیم، مبلغ سرمایهگذاری که در ابتدا انجام دادهایم سود بیشتری کسب میکند. اگر در ابتدای راه همه سرمایه خود را به خرید ارز اتریوم اختصاص میدادیم سود خیلی بیشتری را دریافت میکردیم.
پیچیدگی
نظارت بر سرمایهگذاری برنامهریزی شده در یک افق زمانی معین یک فرآیند پیچیده است بهخصوص اگر در پایان تفاوت آن با سرمایهگذاری یکجا خیلی ناچیز باشد. تحلیل و بررسی هر ارز نیازمند زمان و انرژی است و آن را نسبت به سرمایهگذاری یکجا خیلی پیچیدهتر میکند.
چرا سرمایه گذاران از استراتژی خرید پله ای ارز دیجیتال استفاده می کنند؟
استراتژی DCA یک روش سرمایهگذاری است که هدف اصلی آن بهحداقلرساندن تأثیر نوسانات هنگام سرمایهگذاری و خرید ارز دیجیتال است که به آن میانگین هزینه دلار یا میانگین هزینه واحد هم گفته میشود. سرمایهگذاران بهجای خرید یکجا یک سهم، مبالغ کمتری را در فواصل زمانی مختلف و به طور منظم سرمایهگذاری میکنند تا زمانی که سرمایه آنها تمام شود. به طور معمول سرمایهگذارانی از این روش استفاده میکنند که در طول زمان مبنای هزینه خود را در یک دارایی کاهش میدهند. مبنای هزینه کمتر منجر به زیان کمتر برای سرمایهگذار میشود که قیمت را کاهش میدهد و سود بیشتری در سرمایهگذاری ایجاد میکند که قیمت در آن افزایش پیدا میکند.
ویژگی اصلی استراتژی DCA این است که اثرات روانشناسی سرمایهگذاران و زمانبندی بازار بر روی پرتفوی آنها را کم میکند. سرمایهگذار به این استراتژی پایبند میشود و از روی طمع یا ترس تصمیمی را نمیگیرد. در عوض استراتژی خرید پله ای سرمایهگذاران را وادار میکند تا روی مشارکت مقدار مشخصی پول در هر دوره تمرکز کنند و درعینحال قیمت هر خرید جداگانه را نادیده بگیرند.
استراتژی DCA ؛ بهترین انتخاب برای تازه کارها
استراتژی خرید پله ای یکی از کاملترین روشها برای سرمایهگذاری بلندمدت و بهترین راه برای خرید ارزهای دیجیتالی مانند بیت کوین است. بهطورکلی هیچ فردی نمیتواند بگوید که دقیقاً چه زمانی برای خرید یا فروش ارز دیجیتال مناسب است، اما با کمک این استراتژی میتوانیم بهترین عملکرد را در بازار کریپتو داشته باشیم. این استراتژی برای محافظت از داراییهای ما و کاهش ریسک سرمایهگذاری ایجاد شدهاست تا از بروز آسیبهای جدی به سبدهای سرمایهگذاری ما تا حد زیادی پیشگیری شود. برای اینکه بدانیم استفاده از استراتژی DCA برای ما مناسب است یا خیر، بهتر است در مورد شرایط سرمایهگذاری خود فکر کرده و با یک متخصص مشاور مشورت کنیم.
آیا شما از استراتژی خرید پله ای استفاده کردهاید؟ آیا این روش را به دیگر سرمایهگذاران پیشنهاد میکنید؟
سوالات متداول
در این روش مقدار کل سرمایه در فواصل زمانی منظم به قسمتها و بخشهایی با اندازه مساوی تقسیم و در ارز دیجیتال موردنظر سرمایهگذاری میشود.
با کمک این استراتژی دیگر اسیر اشتباهات رایج تصمیمگیری نمیشویم و اقدام به خریدهای بیش از حد و افراطی نمیکنیم و همیشه یک حاشیه امن برای ما وجود دارد.
حد ضرر یا استاپ لاس (stop loss) چیست؟
ورود به بازار سرمایه پیشنیازهایی دارد. اولین و مهمترین آن، سنجش میزان ریسکپذیری سهامدار است. بارها از تریبونهای مختلف عنوان شده است که سرمایهگذاری در بازار بورس و اوراق بهادار دارای ریسک است. سهامدار باید بداند سود و ضرر دو روی یک سکه سرمایهگذاری است و حد ضرر یا استاپ لاس سرمایهگذاری خود را بشناسد.
هنگامیکه قیمت برخلاف انتظار ما حرکت میکند، اگر به موقع از بازار خارج شویم از گسترش زیان جلوگیری و سرمایه خود را حفظ میکنیم. بسیاری از معاملهگران تازهکار به صورت احساسی و بدون در نظر گرفتن قواعد انجام یک معامله موفق، تصمیمگیری میکنند. نهایتا نیز زیانهای هنگفت میبینند و از بازار بورس متنفر میشوند! در این مقاله علاوه بر توضیح چیستی حد ضرر، روشهای محاسبه آن را نیز با هم مرور میکنیم.
منطور از حد ضرر چیست؟
افرادی که با مطالعه و شناخت از بازار مورد نظر و توجه به میزان سرمایه خود، سرمایهگذاری میکنند به طور حتم برای خود اهداف قیمتی تعیین کردهاند. این اهداف شامل مواردی از جمله قیمت خرید، قیمت فروش، مقدار سود و مقدار زیان است. برای سرمایه گذاری در بورس باید ابتدا انتظارات خود را تعریف کنیم و به سوالاتی نظیر زمان ورود یا خروج در یک سهم، سود مورد انتظار و میزان ضرری که حاضر به پذیرش آن هستیم، پاسخ دهیم.
تشخیص قیمت و زمان فروش سهام، نیاز به تجربه و اطلاعات کافی دارد. برای حفظ سرمایه و رسیدن به سود، لازم است قبل از خرید هر سهمی روندها، مقاومتها، حمایتها، وضعیت بنیادی و… سهم را بررسی کنیم.
با بررسی کامل یک سهم، این انتظار وجود دارد که قیمت سهم صعودی باشد و به سود مورد نظر برسد. حال اگر بعد از خرید برخلاف انتظار ما قیمت سهم کاهش یافت، به این معنی است که یا در محاسبات خود اشتباه کردهایم یا بر خلاف روند بازار وارد شدهایم و تحلیل درستی از سهم نداشتهایم. در این وضعیت، دو راه پیش روی ما قرار دارد:
باقی ماندن در سهام بدون هیچ برنامهای تا زمانی که به قیمت مورد نظر ما برسد، ریسک زیادی دارد و میتواند منجر به از دست رفتن بخش اعظمی از سرمایه شود.
خروج از سهام بعد از تحمل مقداری کاهش، منطقیتر به نظر میرسد؛ یک سرمایهگذار حرفهای با بررسی کامل سهم را میخرد و حد سود و زیان را تعیین میکند. در صورتی که به سود مورد نظر دست یافت یا سهم به مقاومت خود رسید، از سهم خارج میشود. زیرا هیچ سهمی برای همیشه حالت صعودی نخواهد داشت. ولی اگر سهام به جای رشد، افت کرد و به حد ضرر رسید؛ بلافاصله باید از سهم خارج شد.
حد ضرر ابزاری است که سرمایهگذاران به کمک آن میتوانند در صورتیکه سود مورد انتظار محقق نشد، از ضرر بیشتر و از بین رفتن اصل سرمایه خود جلوگیری کنند.
امکان دارد بعد از فروش، سهم کاربرد افق زمانی در سرمایهگذاری کاربرد افق زمانی در سرمایهگذاری روند صعودی بگیرد. در این صورت نباید به این فکر کنیم که شاید بهتر باشد، حد سود یا حد ضرر نداشته باشیم زیرا عدم تعیین حد سود و حد ضرر به معنی نداشتن برنامه برای سرمایهگذاری و عدم مدیریت سرمایه و ریسک است.
اگر بازار بورس روند نزولی داشته باشد، لازم است حد ضرر کل بازار در نظر گرفته شود و تا زمان بازگشت بازار به روند طبیعی، نباید معامله کرد. در این حالت باید از سهامی که به حد ضرر هم نرسیده خارج شویم.
برای حفظ سرمایه پیش از انجام هر معامله باید حد ضرر مناسب را پیدا کنیم و به آن پایبند باشیم. پایبندی به حد ضرر یعنی در صورت رسیدن قیمت به آن نقطه، معامله بدون هیچگونه تردیدی بسته شود. سرمایهگذاری موفق است که بتواند زیان خود را به حداقل برساند.
مزیت تعیین حد ضرر چیست؟
برای توضیح کاربرد حد ضرر با یک مثال شروع میکنیم. فرض کنید سهمی را خریداری کردهاید و قیمت آن رو به کاهش است. چنانچه قیمت سهم مورد نظر پس از یک سال دوباره به قیمت اولیه بازگردد، شما از نظر معاملاتی ضرر یا زیانی متحمل نشدهاید اما از نظر سرمایهگذاری این فرآیند برای شما هزینه فرصت سرمایهگذاری در این یک سال ایجاد کرده است. به این معنا که فرصتهای سرمایهگذاری را در موقعیتهای سودآور دیگر از دست دادهاید. با این توضیح یکی از مزیتهای اصلی حد ضرر را علاوه بر جلوگیری از افزایش زیان، میتوانیم جلوگیری از خواب سرمایه نیز بدانیم.
نحوه محاسبه حد ضرر
روشهای متعددی برای محاسبه حد ضرر وجود دارد. بعضی از این روشها با توجه به فاصله قیمتی از نقطه خرید سهام است و بعضی توسط اندیکاتورها و ابزار تحلیل تکنیکال. در ادامه به بررسی چند مورد از پرکاربردترین روشهای محاسبه حد ضرر میپردازیم:
- حد ضرر ثابت
- حد ضرر مکانیکال
- حد ضرر تکنیکال و ترسیمی
حد ضرر ثابت
در روش تعیین حد ضرر ثابت، معاملهگر مقدار مشخصی را به عنوان حد ضرر در نظر میگیرد و زمانیکه قیمت به آن نقطه رسید، اقدام به فروش میکند. در این روش حد ضرر به دو صورت محاسبه میشو:.
۱– مقدار ثابت عددی: در روش مقدار ثابت عددی، معاملهگر عدد ثابتی را به عنوان حد ضرر تعیین میکند. به عنوان مثال حد ضرر ۲۰ هزار تومانی را برای خرید خود در نظر میگیرد و هر زمان که قیمت سهم به اندازه ۲۰ هزار تومان نسبت به قیمت خرید کاهش یافت، اقدام به فروش میکند.
۲– مقدار ثابت درصدی: در این روش معاملهگر درصد ثابتی از قیمت خرید را ملاک محاسبه حد ضرر قرار میدهد و زمانی که قیمت سهم از مبلغ درصدی تعیین شده پایینتر رفت، از معامله خارج میشود. به عنوان مثال اگر سهمی را ۵۰۰ تومان خریداری کرده باشیم و حد ضرر را ۱۰ درصد در نظر بگیریم، با رسیدن به قیمت ۴۵۰ تومان باید سهم را بفروشیم.
چند نکته درباره تعیین حد ضرر به شیوه درصد ثابت:
- قانون۸درصدی: برخی معتقدند معمولا سهامی که به خوبی و بر اساس تجزیه و تحلیل دقیق بنیادی و تکنیکال انتخاب شده و در زمان و قیمت مناسب آن را خریداری کرده باشیم، به ندرت با کاهش ۸ درصدی نسبت به قیمت خرید مواجه میشود. بنابراین هرگاه سهام شما بیش از ۸ درصد از قیمت خرید خود را از دست داد، باید از معامله خارج شوید و بدانید چیزی در استراتژی معاملاتی شما اشتباه است.
- محدوده ۵ الی ۱۵ درصدی: از معمولترین محدودههایی که برای تعیین حد ضرر در نظر گرفته میشود، محدوده ۵ الی ۱۵ درصدی نسبت به قیمت خرید سهام است. البته محدوده کاملاً یکسانی برای همه سرمایهگذاران وجود ندارد اما اغلب بازه در نظر گرفته شده برای حد ضرر، بین ۵ تا ۱۵ درصد از قیمت خرید است.
- تفاوت رفتار سهم با وضعیت بازار: در دوران پس از خرید، رفتار سهم نسبت به کل بازار و صنعت باید مورد توجه قرار گیرد. چنانچه سهام شما در بازار در حال رشد، در جای خود باقی بماند (اصطلاحاً به این حالت درجازدن میگویند) این میتواند یک هشدار باشد. بنابراین اگر رشد سهام شما در مقایسه با رشد بازار ناچیز است، باید سهام را بار دیگر مورد مطالعه قرار دهید، حتی زمانیکه ۸ درصد از قیمت خرید شما پایینتر نیامده باشد. چرا که داشتن چنین سهمی برای شما هزینه فرصت به همراه خواهد داشت.
حد ضرر متحرک یا شناور
تغییر موقعیت حد ضرر به نقطه ای بالاتر یا پایینتر، به معنی تعیین حد ضرر متحرک یا شناور یا متغیر است. به عنوان مثال زمانیکه یک سهم را روی قیمت ۲۵۰ تومان میخریم، حد ضرر را برای آن در نقطه ۲۳۰ تومان قرار میدهیم. چنانچه قیمت سهم افزایش یافت و به نقطه ۳۳۰ تومان رسید، حد ضرر را در نقطه بالاتری مثلا روی قیمت ۳۰۰ تومان قرار میدهیم. به این فرآیند، تغییر حد ضرر با توجه به روند قیمت سهام گفته میشود.
حد ضرر مکانیکال
در روشهای تعیین حد ضرر به شیوه مکانیکال، برای محاسبه و تعیین نقطه ضرر از اندیکاتورها استفاده میشود. در اینجا نگاهی مختصر به روشهای مورد استفاده در این شیوه داریم. برای مطالعه بیشتر و کاملتر، میتوانید به منابع تخصصیتر در حوزه محاسبه حد ضرر مراجعه کنید:
۱- روش پارابولیک سار(Parabolic SAR): در این شیوه از ترسیم نمودار برای محاسبه و تعیین حد ضرر استفاده میشود.
۲- میانگین متحرک(Moving Average): در این روش از میانگین متحرک که قیمت سهام را در یک کاربرد افق زمانی در سرمایهگذاری دوره زمانی نشان میدهد، استفاده میشود.
حد ضرر تکنیکال و ترسیمی
برای تعیین حد ضرر به روش تکنیکال از ابزارهای ترسیم نمودار که در تحلیل تکنیکال موجود است استفاده میشود. برای مطالعه کاملتر این روش میتوانید به کتب و منابع موجود در تحلیل تکنیکال مراجعه کنید. از آن جا که قیمت آخرین معامله مدام در حال تغییر است، معمولا برای محاسبه حد ضرر، قیمت پایانی را مبنا قرار میدهند. البته گاهی سرمایهگذارانی که با هدف نوسانگیری معامله میکنند، مبنای محاسبه خود را قیمت آخرین معامله قرار میدهند.
برای تعیین حد ضرر در یک معامله دو عامل مهم باید در نظر گرفته شود. یکی از این عوامل حجم معامله و دیگری قیمت سهام است. چنانچه حجم معامله به مقدار مشخصی برسد و قیمت از یک حد تعیین شدهای کمتر شود، حد ضرر فعال میشود. در نتیجه برای فعال شدن حد ضرر تنها رسیدن به حجم مشخصی یا رسیدن قیمت به محدوده حد ضرر کافی نبوده و این دو شرط باید به صورت همزمان برقرار شود.
از جمله عوامل موثر بر تعیین حد ضرر، میتوانیم به ویژگیهای سرمایهگذار از نظر ریسکپذیری و دیدگاه زمانی او در سرمایهگذاری اشاره کنیم. اما به صورت کلی عوامل تاثیرگذار بر این فرآیند را میتوان موارد زیر در نظر گرفت:
- خط روند حمایت مهم یا کف قیمتی سهم
- فیبوناچی
- امواج الیوت
- الگوهای نموداری
- کف دوقلو
- الگوی سروشانه
نکات مهم در تعیین حد ضرر
قانون کلی برای تعیین حد ضرر وجود ندارد اما نکات قابل توجهی هستند که برای تعیین آن باید در نظر گرفته شود. از جمله این موارد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- کم شدن سود هم نوعی ضرر است، بنابراین زمانیکه قیمت سهام بالا رفت حد ضرر را نیز باید متناسب با قیمت افزایش داد.
- یکی از رایجترین اشتباهات، تغییر حد ضرر بدون دلیل فنی و منطقی است. گاهی اوقات با نزدیک شدن قیمت به حد ضرر، معاملهگر اقدام به تغییر یا حذف آن میکند و منتظر کمتر شدن یا از بین رفتن زیان میماند. با وجود اینکه ممکن است در مواردی این حرکت موجب جبران یا کمتر شدن زیان شود، اما در بلندمدت نتیجهای جز از بین رفتن برنامه و استراتژی سرمایهگذاری نخواهد داشت.
- حد ضرر نباید بیشتر از ۱۰ درصد مبلغ خرید باشد. به این معنا که بیش از ۱۰ درصد مبلغ خریدتان را نباید از دست دهید.
- حد ضرر را نباید با فاصلهخیلی زیاد یا خیلی کم از قیمت خرید قرار دهید.
- اگر روند بازار و شاخص صعودی باشد، بعد از رسیدن به حد سود، بدون این که سهم را بفروشیم فقط حد ضرر را تعریف میکنیم؛ ولی اگر روند بازار نزولی و شاخص در حال اصلاح باشد، باید بعد از رسیدن به حد سود، یا به طورکامل از سهم خارج شویم یا بخشی از سهام را با سود بفروشیم و برای مابقی، حدضرر شناور (trailing stop) در نظر بگیریم.
- در تعیین حد ضرر، افق زمانی سرمایهگذاری بسیار حائز اهمیت است. حد ضرر برای معاملات کوتاهمدت با حد ضرری که برای معاملات بلندمدت تعریف میشود، متفاوت است.
- در معاملات کوتاهمدت، حد ضرر را روی محدوده حمایت در موج نزولی قبلی قرار دهید (به شرطی که بین ۸ تا ۱۰ درصد باشد).
- حد ضرر را در خریدهای میانمدت و بلندمدت روی محدوده حمایتی معتبر تعیین کنید (بین ۱۰ تا ۲۰ درصد پایینتر از قیمت خرید).
- وقتی مقاومت یک سهم شکسته شد و قیمت سهم در بالای محدوده مقاومتی تثبیت شد، حد ضرر را روی مقاومت شکسته شده، که حالا به عنوان حمایت عمل میکند، قرار دهید.
سخن آخر
یکی از بارزترین تفاوتهای معاملهگران موفق با سایر معاملهگران، نحوه برخورد آنها در شرایط نامطلوب بازار است. زمانی که قیمت برخلاف انتظار ما حرکت میکند، اگر به موقع از بازارخارج شویم، میتوانیم از زیان جلوگیری و اصل سرمایه را حفظ کنیم.
تعیین حد ضرر یا استاپ لاس (stop loss)، از ملزومات تبدیل شدن به یک سرمایهگذار موفق است. برای این کار باید به روند بازار، نوع سهام، شخصیت مالی و میزان ریسکپذیری خود توجه کنیم و هیچ قانون کلی در این زمینه وجود ندارد اما نکات و روشهایی هستند که برای تعیین حد زیان موثر و منطقی و انجام معاملات حرفهای، به ما کمک میکنند. در این مقاله ابتدا بررسی کردیم که حد ضرر چیست و در نظر گرفتن آن چه مزایایی دارد و سپس به بررسی انواع حد ضرر شامل ثابت، شناور، مکانیکال و تکنیکال پرداختیم.
دیدگاه شما