معرفی کامل ابرهای ایچیموکو (Ichimoku Clouds)؛ یکی از کامل ترین ابزار ترید!
ابرهای ایچیموکو (Ichimoku Clouds) روشی برای تحلیل تکنیکال است که شاخصهای متعددی را در یک نمودار خاص ترکیب میکند. این روش در نمودارهای کندل استیک به عنوان یک ابزار ترید مورد استفاده قرار میگیرد که اطلاعات مفیدی را در مورد مناطق حمایت و مقاومت قیمت فراهم میکند.
از ابرهای ایچیموکو همچنین به عنوان یک ابزار پیش بینی هم استفاده میشود و بسیاری از تریدرها وقتی که سعی میکنند جهت روندهای آینده و حرکت آنی بازار را تعیین کنند، از آن استفاده میکنند.
ابرهای ایچیموکو در اواخر دهه ۱۹۳۰ توسط یک روزنامه نگار ژاپنی به نام Goichi Hosada تجسم و ابداع شد؛ اما این استراتژی ترید در سال ۱۹۶۹ بعد از دههها مطالعه و بهبود منتشر شد.
Hosada این استراتژی را Ichimoku Kinko Hyo نامید که یک عبارت ژاپنی است و میتوان آن را به “نمودار موازنه در یک نگاه” ترجمه کرد.
استراتژی ابرهای ایچیموکو چگونه کار میکند؟
سیستم ابرهای ایچیموکو دادهها را بر اساس اندیکاتورهای پیشرو (Leading) و تاخیری (Lagging) نمایش میدهد که از پنج خط تشکیل شده است:
- خط تبدیل (Tenkan-Sen): میانگین متحرک دوره ۹
- خط مبنا (Kijun-Sen): میانگین متحرک دوره ۲۶
- محدوده مقدم A یا Senkou Span A: میانگین متحرک خطوط تبدیل و مبنا که ۲۶ دوره را در آینده پیش بینی میکند.
- محدوده مقدم B یا Senkou Span B: میانگین متحرک دوره ۵۲ که ۲۶ دوره را در آینده پیش بینی میکند.
- محدوده تاخیری (Chikou Span): قیمت بسته شدن دوره حال حاضر که ۲۶ دوره در گذشته را طرح ریزی کرده است.
فضای بین محدوده مقدم A و محدوده مقدم B چیزی است که ابر را ایجاد میکند و این احتمالا برجسته ترین عنصر سیستم ابرهای ایچیموکو است. این دو خط ۲۶ دوره در آینده را طرحریزی میکنند و اطلاعات قیمتی را پیش بینی میکنند. ابرهای ایچیموکو به همین دلیل به عنوان یک اندیکاتور پیشرو دسته بندی میشود. از طرف دیگر، محدوده Chikou یک شاخص تاخیری است که ۲۶ دوره در گذشته را طرحریزی میکند.
معمولا ابرها به صورت سبز یا قرمز نمایش داده میشوند و به این ترتیب، خواندن آنها آسانتر میشود. یک ابر سبز زمانی ایجاد میشود که محدوده مقدم A بالاتر از محدوده مقدم B باشد و بالعکس، یک ابر قرمز نتیجه موقعیت متضاد تشکیل ابر سبز است.
شایان توجه است که بر خلاف روشهای دیگر، میانگینهای متحرکی که توسط استراتژی ابرهای ایچیموکو مورد استفاده قرار میگیرند بر اساس قیمت بسته شدن کندلها نیستند؛ در عوض، این میانگینها بر اساس نقاط بالا و پایینی محاسبه میشوند که در داخل یک دوره ثبت شدهاند. به عنوان مثال، معادله استاندارد برای یک خط تبدیل ۹ روز به صورت زیر است:
Conversion Line= (9d high + 9d low)/2
تنظیمات ابرهای ایچیموکو
بعد از بیش از سه دهه تحقیق و آزمایش، Goichi Hosada نتیجه گرفت که تنظیمات (۵۲، ۲۶، ۹) بهترین نتایج را به همراه دارند. در آن زمان، برنامه تجاری ژاپن شامل روزهای شنبه نیز بود، بنابراین عدد ۹ ارائه دهنده یک هفته و نیم بود. اعداد ۲۶ و ۵۲ به ترتیب ارائه دهنده یک و دو ماه بودند.
با این که این تنظیمات هنوز هم در اکثر فضاهای ترید متداول هستند، کارشناسان چارت همیشه قادر به تنظیم آنها در ارتباط با استراتژیهای گوناگون هستند.
به عنوان مثال در بازارهای ارز دیجیتال، بسیاری از تریدرها تنظیمات ایچیموکو را طوری تنظیم میکنند که انعکاس دهنده یک بازار همیشگی و بدون تعطیلی باشد و اغلب تنظیمات را به (۶۰، ۳۰، ۱۰) تغییر میدهند. تعدادی حتی از این هم فراتر میروند و تنظیمات را به صورت (۱۲۰، ۶۰، ۲۰) در نظر میگیرند تا سیگنالهای اشتباه را با این روش تقلیل دهند.
هنوز هم مباحثات ادامهداری در مورد این که تغییر دادن تنظیمات چقدر میتواند موثر باشد، وجود دارد. در حالی که بعضی انجام دادن تنظیمات را منطقی میدانند، دیگران ادعا میکنند که ترک کردن تنظیمات استاندارد، توازن سیستم را به هم میریزد و سیگنالهای نامعتبری را تولید میکند.
سیگنالهای ترید ابرهای ایچیموکو
ابرهای ایچیموکو به دلیل وجود عناصر متعدد، انواع مختلفی از سیگنالها را تولید میکند. ما میتوانیم آنها را به سیگنالهای دنبال کنندهی روند و سیگنالهای حرکت آنی تقسیم بندی کنیم.
سیگنالهای حرکت آنی بر طبق رابطه بین قیمت بازار، خط مبنا (Kijun-Sen) و خط تبدیل (Tenken-Sen) ایجاد میشوند. سیگنالهای حرکت آنی صعودی وقتی ایجاد میشوند که خط تبدیل و قیمت بازار، هر دو و یا یکی از آنها در بالای خط مبنا حرکت کند.
سیگنالهای حرکت آنی نزولی وقتی ایجاد میشوند که هر دو خط مبنا و قیمت بازار و یا یکی از آنها در زیر خط مبنا حرکت کند. برخورد بین خط تبدیل و خط مبنا اغلب به عنوان صلیب TK شناخته میشود.
سیگنالهای دنبال کنندهی روند، بر طبق رنگ ابر و موقعیت قیمت بازار در ارتباط با ابر ایجاد میشوند. همچنان که ذکر شد، رنگ ابر انعکاس دهنده تفاوت بین محدودههای مقدم A و B است.
به بیان ساده، وقتی قیمتها همواره در بالای ابرهای ایچیموکو هستند، احتمال بالاتری دارد که روند صعودی باشد. بر عکس، حرکت قیمتها در پایین ابرهای ایچیموکو ممکن است به عنوان یک نشانه نزولی تعبیر شود و روند نزولی را نشان دهد. گاها استثناهایی پیش میآید و وقتی که قیمتها در داخل ابر به کنارهها حرکت میکنند، روند را میتوان خنثی در نظر گرفت.
محدوده تاخیری عنصر دیگری است که به تریدر ها کمک میکند تا برگشتهای احتمالی روند را شناسایی و تایید کنند. این محدوده، اطلاعاتی را در زمینه قدرت رفتار قیمت فراهم میکند و روند صعودی را وقتی که در بالای قیمتهای بازار حرکت میکند، تایید مینماید و برعکس، وقتی که در زیر قیمتها حرکت میکند نیز روند نزولی را تایید میکند.
معمولا محدوده تاخیری در ارتباط با دیگر مولفههای ابرهای ایچیموکو مورد استفاده قرار میگیرد نه به تنهایی.
خلاصه ابرهای ایچیموکو
سیگنالهای حرکت آنی
- قیمت بازار در بالا (صعودی) یا پایین (نزولی) خط مبنا حرکت میکند.
- صلیب TK: خط تبدیل در بالا (صعودی) یا پایین (نزولی) خط م
بنا حرکت میکند.
سیگنالهای دنبال کننده روند
- قیمت بازار در بالا (صعودی) یا پایین (نزولی) ابرهای ایچیموکو حرکت میکند.
- تغییر رنگ ابر از قرمز به سبز (صعودی)، و تغییر از سبز به قرمز (نزولی).
- محدوده تاخیری در بالا (صعودی) یا پایین (نزولی) قیمتهای بازار است.
سطوح مقاومت و حمایت
نمودار ابرهای ایچیموکو همچنین میتواند برای شناسایی مناطق حمایت و مقاومت مورد استفاده قرار گیرد. معمولا محدوده مقدم A به عنوان یک خط حمایتی در خلال روندهای صعودی و به عنوان یک خط مقاومت در روندهای نزولی عمل میکند.
در هر دو مورد، کندل استیکها تمایل دارند که نزدیک به محدوده مقدم A حرکت کنند، اما اگر قیمت به داخل ابر حرکت کند، محدوده مقدم B ممکن است به عنوان خط مقاومت یا حمایت عمل کند.
این حقیقت که هر دو محدودههای مقدم، ۲۶ دوره در آینده را پیش بینی میکنند، به تریدرها اجازه میدهد که مناطق حمایت و مقاومت احتمالی را پیش بینی کنند.
قدرت سیگنال
قدرت سیگنالهایی که توسط ابر ایچیموکو ایجاد میشوند، تا حدود زیادی بستگی به این دارد که آیا این سیگنالها در روند قدرتمندتر ارائه میشوند یا در هنگام اصلاح قیمت؛ سیگنالی که بخشی از یک روند قویتر و واضحتر باشد، همیشه قدرت بیشتری نسبت به سیگنالی دارد که در مواقع اصلاح قیمتی ارائه میشود.
به عبارت دیگر، اگر یک سیگنال صعودی در مطابقت با یک روند صعودی روی ندهد، ممکن است گمراه کننده باشد. بنابراین هر وقتی که سیگنال ایجاد میشود، شناسایی رنگ و موقعیت ابر مهم است. حجم ترید نیز چیزی است که باید مورد توجه قرار داد.
به یاد داشته باشید که استفاده از ایچیموکو با تایم فریمهای کوتاهتر میتواند مقدار زیادی همهمه و سیگنالهای اشتباه ایجاد کند. به طور کلی میتوان گفت که تایم فریمهای طولانیتر (نمودار های روزانه، هفتگی و ماهیانه) سیگنالهای معتبرتری را فراهم میکنند.
همچنین ترکیب ابرهای ایچیموکو با امواج الیوت، استراتژی مناسبی برای کسانی است که با امواج الیوت کار میکنند. البته ابرهای ایچیموکو در رابطه با یافتن نقطه خروج الیوت، عملکرد خوبی ندارند؛ اما برای یافتن نقطه ورود در امواج الیوت، میتوان گفت بهترین ابزار است.
نتیجه گیری
Goichi Hosada بیش از سی سال از زندگی خود را به ایجاد و پالایش سیستم ایچیموکو اختصاص داد که در حال حاضر این سیستم توسط میلیونها تریدر در سراسر جهان مورد استفاده قرار میگیرد.
ابرهای ایچیموکو به عنوان یک روش نموداری جامع برای شناسایی روندهای بازار مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین محدودههای مقدم به کارشناسان چارت کمک میکند تا سطوح مقاومت و حمایت احتمالی و مومنتوم (قدرت قیمت) را پیش بینی کنند.
اگرچه نمودارها در نگاه اول ممکن است خیلی پیچیده و شلوغ باشند، اما مانند دیگر روشهای تحلیل تکنیکال متکی بر ترسیم (خطوطی مثل خط روند یا فیبوناچی) نیستند. و علیرغم بحثهای ادامهدار در مورد تنظیمات ایچیموکو، استفاده از این استراتژی نسبتا آسان است.
این اندیکاتور هم مانند دیگر اندیکاتورها باید به همراه تکنیکهای دیگر مورد استفاده قرار گیرد تا روندها را به درستی تایید کند و خطرات ترید را به حداقل برساند.
مقدار اطلاعاتی که ابرهای ایچیموکو نمایش میدهد، ممکن است برای مبتدیان مقداری سخت و پیچیده باشد؛ بنابراین تریدرهای مبتدی بهتر است که قبل از کار کردن با ابرهای ایچیموکو ابتدا با اندیکاتورهای اصلی کار کنند.
تحلیل تکنیکال: آموزش انواع روشهای تحلیلی، از کجا شروع کنیم؟
فعالیت در بازارهای مالی بدون استفاده از روشهای تحلیلی تفاوتی با قمار ندارد! تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) و تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) دو روش اصلی تحلیل در بازارهای مالی هستند. تحلیلگران تکنیکال بازار را با استفاده از دادههای تاریخی مانند قیمت و حجم تحلیل میکنند. در حالی که تحلیلگران بنیادی به دنبال محاسبهی ارزش ذاتی با استفاده از فاکتورهایی مانند درآمد، سود، دارایی، بدهی و… هستند.
در این مطلب از چشم بورس سعی میکنیم شما را با تحلیل تکنیکال، سبکهای مختلف و مزایا و معایب آن آشنا کنیم. اگر چیزی از تکنیکال نمیدانید و یا پس از امتحان کردن سبکهای مختلف سردرگم هستید، با ما همراه باشید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال چیست؟
تکنیکال پیشبینی آینده و شکار فرصتهای معاملاتی با استفاده از اطلاعات نمودارهای قیمت و حجم است. تکنیکالیستها به دنبال پاسخی برای این سوال هستند: روند فعلی ادامهدار خواهد بود یا خیر؟
تحلیلگران تکنیکال از ابزارهای مختلفی استفاده میکنند. برخی از تکنیکالیستها به خطوط روند سوگند یاد میکنند، برخی از نمودارهای شمعی استفاده میکنند و گروهی دیگر ترجیح میدهند بر اساس اندیکاتورها بازار را تحلیل کنند. حرفهایها نیز با ترکیب روشهای مختلف، یک استراتژی کارآمد برای ورود و خروج طراحی میکنند.
پیشفرضهای تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال بر 3 فرض اساسی استوار است:
- همه چیز در قیمت نهفته است. هر فاکتوری که بتواند در قیمت تاثیرگذار باشد اعم از فاکتورهای بنیادی، اخبار سیاسی و… در قیمت یک سهم لحاظ شده است.
- گذشته تمایل دارد که تکرار شود. محرکهای روانشناسی بازار یعنی ترس و طمع تغییر نمیکنند و تاریخ تکرارپذیر است.
- قیمت در روند نمودار و بر اساس الگوهای مشخصی حرکت میکند. گذشته در مسیر روندهای بلندمدت، میانمدت و کوتاهمدت تکرار میشود. به عبارت دیگر، حرکتهای قیمت تصادفی نیست.
تاریخچهای مختصر از تحلیل تکنیکال
چند صد سال است که از تحلیل تکنیکال برای تجزیه و تحلیل اوراق بهادار استفاده میشود. در قرن هفدهم، ژوزف دلا وگا تکنیکهای اولیهی تکنیکال را برای پیشبینی بازارهای هلند استفاده میکرد. با این حال، تحلیل تکنیکال به شکل امروزی مدیون تلاشهای چارلز داو، ویلیام پی همیلتون، روبرت رئا و… است.
در سال 1948 رابرت دی ادواردز و جان مگی، مجموعهای جامع با نام تحلیل تکنیکال روندهای سهام منتشر کردند. همزمان در شرق نیز معاملهگران ژاپنی الگوهای شمعی را برای تحلیل قیمت برنج معرفی کردند. سال 1990 و با ظهور بازارهای دیجیتال الگوهای شمعی توسط تحلیلگران آمریکایی رایج شدند. این الگوها تا به امروز از مهمترین روشهای تحلیل بازارهای مالی است. بسیاری از تکنیکالیستها الگوهای شمعی را پایهی تکنیکال و دروازهی ورود به آن میدانند.
انواع نمودارهای قیمت
نمودار قیمت، تغییرات قیمت اوراق بهادار را نسبت به زمان نمایش میدهد. محور افقی زمان و محور عمودی قیمت را نشان میدهد. نمودارهای قیمت به شکلهای مختلفی نمایش داده میشود که به صورت مختصر آنها را شرح خواهیم داد.
نمودار خطی
نمودار خطی در تحلیل تکنیکال
نمودارهای خطی سادهترین نوع نمودارهای قیمت هستند. این نمودار با وصل کردن قیمتهای بسته شدن بازار رسم میشود. آنها به سادهترین شکل تغییر قیمت در طول زمان را نشان میدهند. برای تشخیص الگوهای قیمتی مفید هستند و معمولا معاملهگران مبتدی از این نمودارها استفاده میکنند.
نمودار میلهای
نمودار میلهای در تحلیل تکنیکال
نمودارهای میلهای علاوه بر قیمت بسته شدن، قیمت باز شدن و همچنین بالاترین و پایینترین قیمت در یک دورهی معاملاتی را نشان میدهند. خط عمودی بازهی قیمتی در یک دورهی معاملاتی را نمایش میدهد. خطوط افقی نشاندهندهی قیمت باز و بسته شدن سهم هستند. خط افقی در سمت چپ قیمت باز شدن و خط افقی سمت راست قیمت بسته شدن را مشخص میکند.
هر میله یک جزیرهی واحد است و رفتار قیمت در یک بازهی زمانی را نشان میدهد. مجموع میلهها نیز در کنار هم روند حرکت قیمت را مشخص میکنند.
نمودار شمعی
نمودار شمعی در تحلیل تکنیکال
نمودارهای شمعی (کندل استیک) بسیار شبیه به نمودارهای میلهای هستند. محدودهی ضخیم، قیمت باز و بسته شدن بازار را نمایش میدهد. سایهی (فتیله) بالایی، بالاترین قیمت در دورهی معاملاتی را نمایش میدهد. سایهی پایین نیز نشاندهندهی پایینترین قیمت در طول دورهی معاملاتی است. اگر قیمت در دورهی زمانی، صعودی باشد شمع سبز رنگ (یا توپر) و اگر نزولی باشد شمع قرمز رنگ (یا توخالی) است.
تحلیلگران تکنیکال بیشتر از نمودارهای شمعی و میلهای استفاده میکنند. نمودارهای شمعی نسبت به نمودارهای میلهای خواناتر هستند.
سبکهای مختلف تحلیل تکنیکال
حمایت و مقاومت و روندها
حمایت محدودهی قیمتی است که تقاضا بر عرضه غلبه میکند. خطوط حمایت از اتصال کفهای (درهها) نمودار به همدیگر رسم میشوند. در محدودههای حمایتی احتمال ریزش بیشتر قیمت کم است.
مقاومت نقطهی مقابل حمایت است. در این نقاط قدرت عرضه افزایش مییابد. مقاومت با اتصال سقفهای (قلهها) نمودار به همدیگر رسم میشود و احتمال ریزش قیمت در این محدوده بالاست.
سطوح حمایت و مقاومت در تحلیل تکنیکال
روندها جهت بازار را مشخص میکنند. اگر نمودار قیمت سقفها و کفهای بالاتر ثبت کند روند صعودی است. همچنین با ثبت سقفها و کفهای پایینتر، قیمت وارد روند نزولی میشود. جهت روند را با خطوط روند مشخص میکنند. خطوط روند در اصل محدودههای حمایت و مقاومتی هستند.
فیبوناچی
نسبتهای فیبوناچی را ریاضیدان ایتالیایی به نام لئوناردو فیبوناچی کشف کرده است. خطوط فیبوناچی براساس این نسبتها رسم میشوند. تحلیلگران تکنیکال معتقدند این خطوط محدودههای مهم برگشت بازار را مشخص میکنند.
فیبوناچی در تحلیل تکنیکال
الگوهای قیمتی
الگوهای قیمتی شکلهای تکرارشونده در نمودار قیمت هستند. گفتیم که تکرارپذیری یکی از پیشفرضهای تحلیل تکنیکال است. الگوها به دو دستهی بازگشتی و ادامهدهنده تقسیم میشوند. تحلیلگران تکنیکال با شناسایی این الگوها محدودههای بازگشت یا ادامهی بازار را شناسایی میکنند. مثلث، پرچم، فنجان و دسته، سر و شانه تنها برخی از الگوهای قیمتی مهم هستند.
اندیکاتورها
اندیکاتورها و اوسیلاتورهای تکنیکال با استفاده از محاسبات ریاضی روی قیمت و حجم به دست میآیند. به بیان دیگر، اندیکاتورها ابزارهای کمکی برای تفسیر بهتر نمودارها هستند. اندیکاتورهایی که روی نمودار رسم همپوشان (Overlay) نام دارند. برخی دیگر از اندیکاتورها در یک نمودار جدا نمایش داده میشوند و اوسیلاتور نام دارند.
میانگین متحرک، باند بولینگر و SAR از مهمترین اندیکاتورهای همپوشان هستد. از مهمترین اوسیلاتورها نیز می توان به مکدی (MACD)، شاخص قدرت نسبی (RSI) و استوکاستیک اشاره کرد.
ایچیموکو
ایچیموکو تنها یک اندیکاتور نیست بلکه یک استراتژی معاملاتی بسیار کارآمد است. با این اندیکاتور جهت روندها و سطوح حمایت و مقاومت شناسایی میشوند. ایچیموکو در اصل بر اساس میانگینهای متحرک رسم میشود و در یک نمودار سه اندیکاتور متختلف را در اختیار معاملهگران قرار میدهد.
ایچیموکو در تحلیل تکنیکال – خطوط تنکان، کیجون، سنکو و چیکو و ابر ایچیموکو
پرایس اکشن
تحلیلگران سبک پرایس اکشن اندیکاتورها را ابزارهایی با اطلاعات سوخته میدانند. آنها معتقدند که باید با نمودار خام ترید کرد. تمرکز اصلی پرایس اکشن بر حرکت قیمت در طول زمان است. تحلیلگران این سبک با استفاده از خطوط روند و الگوهای شمعی به دنبال پیشبینی حرکت قیمت بدون هیچ تاخیری هستند. پرایس اکشن از سبکهای بسیار محبوب در بازارهای دوطرفه مانند بازار فارکس است.
تکنیکال یا فاندامنتال؟
تکینکال و بنیادی دو مکتب اصلی تحلیل بازار هستند. هر دو سبک برای پیشبینی روند آتی بازار استفاده میشوند و بدیهی است هر کدام موافقان و مخالفان خود را دارند.
تحلیل بنیادی روشی برای ارزیابی اوراق بهادار بر اساس ارزش ذاتی است. تحلیلگران بنیادی همه فاکتورها از وضعیت اقتصاد کلان و صنعت گرفته شناسایی خط حمایت و انواع خطوط حمایتی تا وضعیت مالی و مدیریت شرکتها را مطالعه میکنند. درآمدها، هزینهها، داراییها و بدهیها از مهمترین فاکتورهای تحلیل بنیادی هستند.
در نقطهی مقابل ورودیهای تحلیل تکنیکال فقط قیمت و حجم هستند. فرض اساسی تکنیکال این است که تمام فاکتورهای بنیادی، سیاسی وغیره در قیمت نهفته است. تحلیلگران تکنیکال ارزش ذاتی یک اوراق بهادار را اندازهگیری نمیکنند، بلکه با استفاده از نمودارها به دنبال پیشبینی روندها هستند. مثالهای زیادی از تحلیلگران موفق هر دو سبک وجود دارد. برخی نیز ترکیبی از هر دو سبک را استفاده میکنند.
تحلیل تکنیکال روشی بسیار سریع و ساده است. در نقطهی مقابل تحلیل بنیادی روشی پیچیده و وقتگیر است. شما کدامیک را ترجیح میدهید؟ به سرعت به حرکات بازار واکنش نشان دهید یا اینکه آهسته اما مطمئنتر گام بردارید؟ برای روشنتر شدن موضوع بهتر است مزایا و معایب تحلیل تکنیکال را بررسی کنیم.
مزایای تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال ساده و انعطافپذیر است. آن را میتوان در هر بازاری که بر اساس مکانیزم عرضه و تقاضا کار میکند استفاده کرد. در نقطهی مقابل تحلیل بنیادی هر بازار و صنعت را به صورت تخصصی تحلیل میکند. در بازارهای سهام بورس، رمزارزها، کالا و فارکس میتوانیم از تحلیل تکنیکال استفاده کنیم.
فرقی نمیکند معاملهگر ساعتی روزانه و یا بلندمدت باشید. تکنیکال در همهی دورههای زمانی کارایی دارد. تحلیل بنیادی اینگونه نیست و معاملهگران معمولا نگاه میانمدت و بلندمدت به بازار دارند.
سرعت بالا دیگر مزیت تحلیل تکنیکال است. در تحلیل بنیادی باید فاکتورهای زیادی از شرایط اقتصادی گرفته تا صورتهای مالی شرکتها را بررسی کنید. ولی تکنیکالیستها تنها با چند کلیک و با استفاده از نمودارها به سرعت خود را با بازار هماهنگ میکنند.
معایب تحلیل تکنیکال
مهمترین مشکل در تحلیل تکنیکال وجود تفسیرهای مختلف از نمودارهای قیمت است. افراد با روش های متفاوت نمودارها را تحلیل میکنند و ممکن است تفسیرهای متفاوت و حتی متضادی از یک نمودار وجود داشته باشد.
ابزارهای مختلف تحلیل تکنیکال سیگنالهایی متفاوت و گاه متضاد صادر میکنند. ممکن است در شرایط یکسان اندیکاتوری سیگنال خرید و اندیکاتور دیگر سیگنال فروش صادر کند.
برخی معتقدند تکنیکال علم شناسایی خط حمایت و انواع خطوط حمایتی توجیه است! تعصبات و شایعات باعث میشوند معاملهگران نمودارها را به شکلی تحلیل کنند که همسو با تعصبات شخصی آنها باشد.
منابع مفید برای یادگیری تحلیل تکنیکال
منابع زیادی برای تحلیل تکنیکال وجود دارد. با استفاده از کتاب و مقالات اینترنتی میتوانید به یک تحلیلگر حرفهای تبدیل شوید. ما نیز در چشم بورس تلاش میکنیم مجموعهای جامع از سبکهای مختلف تحلیل تکنیکال را کاملا رایگان آموزش دهیم. کتابهایی که در ادامه معرفی میشوند منابعی مفید برای یادگیری تکنیکال هستند:
- تحلیل تکنیکال در بازار سرمایه؛ جان مورفی
- داینامیک تریدینگ (معاملهگری پویا)؛ رابرت سی ماینر
- دورهی نمودارهای شمعی؛ استیو نیسون
- معامله با بهترین الگوهای نموداری؛ توماس بولکوفسکی
- راهنمای کامل اندیکاتورها و نمودارهای رایج در تحلیل تکنیکال؛ استیون بی اکلیس
- مرجع کامل امواج الیوت در بازارهای سرمایه؛ علی محمدی
- سیستم معاملاتی ایچیموکو در بازارهای سرمایه؛ مانش پاتل
- پرایس اکشن روندها؛ ال بروکز
سخن آخر
در این مطلب در مورد تحلیل تکنیکال و سبکهای مختلف آن سخن گفتیم. مزایا و معایب سبکهای مختلف را بررسی کردیم تا تصویر روشنی از این سبک تحلیلی ارائه دهیم. به نظر ما هیچ سبکی کامل نیست. تکیه کردن بیش از حد به تکنیکال با ریسک زیادی همراه است. معاملهگران موفق تکنیکال را در کنار روانشناسی و مدیریت سرمایه استفاده میکنند. اینها سه پایهی اصلی موفقیت در بازارهای مالی هستند.
خود را به یک سبک محدود نکنید. میتوانید با استفاده از تحلیل بنیادی سهمهای ارزنده را شناسایی کنید و با تحلیل تکنیکال نقاط دقیق ورود و خروج به بازار را شناسایی کنید.
سوالات متداول
تحلیل تکنیکال بررسی و پیشبینی روند بازار بر اساس حجم و قیمت است.
هر دوی این روشها برای پیشبینی آینده بازار استفاده میشوند. در تحلیل بنیادی با ارزش ذاتی شرکتها و میزان سودسازی آنها کار داریم. در نقطهی مقابل تحلیل تکنیکال تنها از نمودار قیمت استفاده میکند. تکنیکالیستها معتقدند همه چیز در چارت قیمت وجود دارد.
تریدرهای موفق از سبکهای مختلفی استفاده میکنند. نمیتوان گفت کدامیک بهتر است. حتی میتوانید بنیادی و تکنیکال را در کنار هم استفاده کنید.
نمودارهای مختلفی در تحلیل تکنیکال استفاده میشوند. محبوبترین آنها نمودار شمعی است. علاوه بر این نمودار میلهای و خطی نیز پرکاربرد هستند. نمودارهای دیگری نیز وجود دارند مانند هیکن آشی و هالو چارت که کمتر استفاده میشوند.
خیر! روشهای تحلیلی صرفا برای کاهش ریسک معاملات استفاده میشوند. نتایج تکنیکال به صورت تضمین شده نیستند. به همین دلیل رعایت مدیریت ریسک و سرمایه بسیار حیاتی است.
خطوط روند (Trend) چیست؟
روند به معنای جهت گیری کلی حرکت قیمت است و زمانی تشکیل می شود که تغییرات نرخ به صورت مداوم در یک مسیر به وقوع می پیوندد. در صورتی که این مسیر صعودی باشد این روند را صعودی گویند و در صورتی که مسیر نزولی باشد این روند را نزولی گویند. نگاهی به نمودار زیر بیاندازید.
شکل1. روند صعودی یک نمودار
مشاهده این نکته که در شکل بالا، روند نمودار رو به بالا است، کار سختی نیست و به سادگی می توان از جهت بازار آگاهی یافت. اما مشاهده یک روند همیشه هم کار ساده ای نیست، به نمودار زیر توجه نمایید:
شکل 2. تصویری از یک روند نامشخص
در این نمودار، چندین روند رو به بالا و رو به پایین وجود دارد، اما یک نمایش واضح از اینکه روند بازار در چه جهتی است، وجود ندارد.
یک تعریف رسمی تر از خطوط روند
متاسفانه همیشه نمی توان روندها را به سادگی مشاهده نمود. به عبارت دیگر، تعریف کردن و تعیین یک روند، کاری واضح و آشکار نیست. در هر نمودار داده شده، احتمالا خواهید دید که قیمت ها تمایلی به حرکت در یک خط مستقیم در هر جهتی را ندارند، اما به جای آن دارای مجموعه ای از مقادیر حداکثر و حداقل هستند. در تحلیل تکنیکال، حرکت این مقادیر حداکثر و حداقل است که یک روند را تشکیل می دهد. برای مثال، یک روند رو به بالا به عنوان مجموعه ای از نقاط حداکثر و حداقل بالاتر تعریف می شود، در حالی که یک روند رو به پایین به عنوان مجموعه ای از نقاط حداکثر و حداقل پایین تر تعریف می شود.
شکل 3. یک روند صعودی
شکل 3 مثالی از یک روند رو به بالا است خط سبز A در نمودار، اولین نقطه حداکثر است که پس از سقوط قیمت از آن تعیین می گردد. نقطه B نقطه حداقل است که پس از سقوط از نقطه حداکثر تثبیت شده است. برای این که این نمودار روند رو به بالای خود را حفظ کند هر یک از نقاط حداقل متوالی نباید از پایین ترین نقطه قبل از خود، پایین تر بروند، در غیر این صورت روند حالت بازگشتی خواهد داشت.
با توجه به مفهوم فراکتال ها که در مطالب قبلی مورد بررسی قرار گرفت، در هر روندی نکته مهم آن است که نقاط حداکثر و حداقل فراکتالی در یک مسیر باشند، مثلا در روند صعودی، فراکتال های بالا و پایین همگی صعودی و در روند نزولی این فراکتال ها نزولی باشند. در شکل زیر اجزای یک روند را مشاهده می نمایید.
شکل4. اجزای یک روند
انواع روند به طور کلی روندها را بر اساس جهت حرکتشان به سه نوع تقسیم بندی می نمایند:
۱) رو به بالا (صعودی)
۲) رو به پایین (نزولی)
۳) روند جانبی یا افقی
۴) روندهای نامتعارف (UTL)
همان گونه که از اسامی آنها پیداست، هر وقت هر یک از نقاط اوج و یا دره های متوالی بالاتر از نقطه قبل باشند، روند رو به بالا نامیده می شود. اگر نقاط اوج و دره های متوالی پایین تر بیایند، روند رو به پایین نامیده می شود. اگر حرکت و تغییر کوچکی در نقاط اوج و دره های متوالی وجود داشته باشد، روند جانبی یا افقی نامیده می شود یا می گویند بازار در حالت سوینگ (بدون روند) قرار دارد.
اگر شما بخواهید واقعا فنی کار کنید، ممکن است حتی بگویید که روند افقی به دلیل نداشتن یک روند تعریف شده در هر یک از جهات بالا یا پایین به خودی خود یک روند حقیقی نیست. در هر حالت، بازار تنها می تواند به یکی از این سه روش تغییر کند: بالا، پایین و هیچ کدام که در ادامه تشریح می شود.
شکل 5. انواع روند
به طور کلی روندهای صعودی یا نزولی نشان دهنده حرکت شیب دار قیمت می باشند. به این صورت که قیمت می تواند در روند صعودی بر روی خطوط حمایت و در روند نزولی بر روی خطوط مقاومت شیب دار حرکت کرده و خود را به ترازهای بالاتر یا پایین تر برساند. همچنان که در نمودار زیر پیداست، یک روند صعودی توسط افزایش تدریجی و موزون قیمت بر روی خط حمایت شیب دار تشکیل می گردد.
شکل 6. روند صعودی در نمودار سهام ایران خودرو
نمودار زیر نشان دهنده یک روند نزولی قیمت است. این روند توسط کاهش تدریجی و موزون قیمت بر روی خط مقاومت شیب دار تشکیل می گردد.
شکل 7. روند نزولی در نمودار سهام پارس خودرو
اهمیت روند
درک و شناسایی روندها بسیار مهم است چون شما را قادر می سازد تا بر طبق روندها معامله کنید و نه بر خلاف آنها. دو جمله مهم از زبان تحلیلگران تکنیکال که می گویند «روند دوست شماست» و «با روندها مخالفت نکنید»، نشان دهنده میزان اهمیت تحلیل روند برای تحلیلگران تکنیکال است.
طول روندها
روندها را بر اساس طول مدت آنها نیز طبقه بندی می نمایند. یک روند را می توان به عنوان یک روند کوتاه مدت، میان مدت و یا دراز مدت تقسیم بندی کرد. بر طبق اصطلاحات بازار سهام، یک روند اصلی (عمده) به طور کلی بلند مدت نامیده می شود و می بایست بیش از یک سال طول بکشد. یک روند میان مدت معمولا مربوط به یک دوره یک تا سه ماهه است و یک روند کوتاه مدت مربوط به زمانی کمتر از یک ماه است.
یک روند دراز مدت از چندین روند میان مدت تشکیل شده است که اغلب بر خلاف جهت روند اصلی حرکت می کند. اگر روند اصلی به سمت بالا باشد و حرکت اصلاحی آن رو به پایین باشد، حرکت اصلاحی قیمت را به عنوان یک روند میان مدت در نظر می گیرند. روندهای کوتاه مدت، اجزای تشکیل دهنده هر دو رونده بلند مدت و میان مدت هستند. نگاهی به شکل 8 بیاندازید تا طول هر یک از این سه روند را ببینید.
در هنگام تحلیل روندها، مهم است که نمودار به گونه ای رسم شده باشد که به بهترین شکل بازتاب دهنده روندی باشد که مورد تحلیل قرار می گیرد. برای کمک به شناسایی روندهای دراز مدت، تحلیل گران از نمودارهای روزانه و یا هفتگی در یک دوره پنج ساله استفاده می کنند تا ایده بهتری درباره روند دراز مدت بدست آورند.
نمودارهای روزانه بهترین کاربرد را در هنگام تحلیل روندهای میان مدت و کوتاه مدت دارند. این نکته نیز قابل یادآوری است که هر چه روند طولانی تر باشد، اهمیت آن نیز بیشتر است، برای مثال یک روند یک ماهه در مقایسه با یک روند پنج ساله از اهمیت خاصی برخوردار نیست.
شکل 8. انواع روند از نظر طول مدت
خط روند (Trend line)
خطی که چندین نقطه اوج (قله) یا حضیض (دره) را در یک روند به هم وصل کرده و در یک روند صعودی به عنوان سطح حمایت و در یک روند نزولی به عنوان سطح مقاومت عمل کند، را خط روند گویند.
ترسیم خط روند یک تکنیک ساده رسم نمودار است که یک خط را برای نمایش روند تغییرات در یک بازار به نمودار اضافه می کند. رسم یک خط روند به سادگی رسم کردن یک خط مستقیم است که از روند کلی نمودار مربوطه پیروی می کند.
هنگامی که روندی شکل می گیرد معمولا می توان خط حمایت (S) را در زیر روند صعودی و خط مقاومت (R) را بالای یک روند نزولی ترسیم کرد. شکست این خطوط به معنای پایان یک روند است و نشان از آغاز روندی معکوس دارد. به طور کلی این خطوط برای نمایش آشکار و واضح روند و همچنین برای شناسایی نقاط بازگشت روند مورد استفاده قرار می گیرند.
همان گونه که در شکل 9 می توانید ببینید، یک خط روند صعودی در نقاط پایین یک روند رو به بالا و از اتصال دره ها به یکدیگر رسم شده است. این خط نشان دهنده ناحیه حمایتی می باشد که همواره قیمت را در سطوح بالاتر نگاه داشته و در برابر سقوط بیشتر قیمت مقاومت می نماید. به این صورت یک خط روند صعودی کمک می نماید تا نقاط صعود مجدد قیمت را پیش بینی نماییم.
شکل 9. تصویری از یک روند صعودی
به طور مشابهی، یک خط روند نزولی در نقاط بالای یک روند رو به پایین و از اتصال قله های متوالی به یکدیگر رسم می شود. این خط نشان دهنده ناحیه مقاومت قیمت می باشد که همواره قیمت را در سطوح پایین تر نگاه داشته و در برابر صعود بیشتر قیمت مقاومت می نماید. این چنین یک خط روند نزولی کمک می نماید تا نقاط نزول مجدد قیمت را پیش بینی نماییم.
شکل 10. تصویری از یک روند نزولی
بازگشت قیمت در روندی جدید
همان گونه که متوجه شده اید روندها نشان دهنده حرکت شیب دار قیمت می باشند؛ به این صورت که قیمت می تواند بر روی خطوط حمایت و مقاومت شیب دار حرکت کرده و خود را به تراز های بالاتر یا پایین تر برساند. برخی اوقات بازار به این خطوط عکس العمل نشان نداده و با شکست آنها، جهت حرکت خود را تغییر می دهد. معمولا شکسته شدن خط روند نشانه آغاز یک حرکت باز گشتی و همچنین شکل گیری روندی جدید است ضمن اینکه با شکسته شدن هر یک از خطوط روند (صعودی یا نزولی)، نقش آنها به عنوان حمایت و مقاومت تغییر می نماید که نمونه ای از آن را در زیر مشاهده می نمایید.
شکل 11. شکسته شدن خط روند و تعویض وظیفه آن
شکسته شدن خط روند نزولی که یک ناحیه مقاومت برای حرکت رو به پایین قیمت محسوب می شود باعث می شود همان خط به عنوان حمایت عمل نماید. معمولا با شکست هر خط روندی، روند جدیدی در جهت معکوس آن شکل می گیرد لذا می توان معامله جدیدی را طراحی نمود. برای مثال در تصویر 12 مشاهده می نمایید که با شکسته شدن خط روند صعودی، یک روند نزولی شکل گرفته است.
شکل 12. شکسته شدن خط روند صعودی و شکل گیری یک روند نزولی. بر این اساس می توان معاملات جدیدی را طراحی نمود.
شکل 13. شکسته شدن خط روند نزولی و شکل گیری یک روند صعودی. بر این اساس می توان معاملات جدیدی را طراحی نمود.
منبع: کتاب مرجع کامل تحلیل تکنیکال در بازارهای سرمایه نوشته دکتر علی محمدی
بررسی انواع خط روند [Trendline] در تحلیل تکنیکال
انواع خط روند و شناخت آن برای موفقیت شما در بورس ضروری است. کار سختی هم نبوده و به راحتی قادر به تشخیص و یا حتی ترسیم آن خواهید بود. خط روند جابجایی نقاط قیمت را مشخص می کند. با دیدن آن به راحتی متوجه خواهید شد که آیا سهام شما با رشد قیمت و یا افت قیمت مواجه بوده است.
انواع خط روند از جمله مفاهیمی است که در تحلیل تکنیکال مطرح می شود. روند برای شما به عنوان یک تحلیلگر یا معامله گر در واقع مسیری ست که خانه امن سوددهی را نشان می دهد یا اگر قرار نیست سودی در کار باشد حداقل از ضرر و زیان شما جلوگیری می کند. چگونه؟ به این صورت که این انواع خط روند در تحلیل تکنیکال به روند قیمت سهام اشاره دارد. به شما نشان می دهد که در یک بازه زمانی خاص سهام از چه قیمت تا چه قیمتی صعود یا نزول داشته است. در ادامه مقاله شما را بیشتر با این خطوط حیاتی در تحلیل تکنیکال آشنا خواهیم کرد.
تعریفی ساده از خط روند
در انواع تحلیل بورس آنچه بیش از هر مورد دیگری مورد استفاده قرار میگیرد خط روند است. انواع خط روند در این نوع تحلیل اهمیت بسیار بالایی دارد. همانطور که می دانید آنچه در تحلیل تکنیکال و یا بطور کلی بازار بورس مورد توجه است تغییرات قیمتی است. اینکه سهام چه تغییراتی در روند قیمت خود پشت سر گذاشته می تواند در تصمیم گیری نهایی سرمایه داران برای خرید یا فروش سهم تأثیر بگذارد. برای دنبال کردن این تغییر قیمت نیاز به خط روند دارید. این خط روی نمودار تکنیکالیست ها ظاهر شده و به عنوان یک ابزار کاربردی، بسیار مورد استفاده قرار می گیرد. بررسی خط روند های متفاوت و انواع خط روند قدم بسیار خوبی برای انجام یک معامله سود آور خواهد بود.
خط روند ممکن است صعودی و یا گاهی نزولی باشد. ترسیم خط روند بر روی نمودار بین دو نقطه قیمتی و یا بیشتر انجام می گیرد. هر گاه قیمت افزایش پیدا کرده و تحلیل گر کف قیمت ها را به یکدیگر متصل کند خط روند از نوع صعودی و رو به بالا خواهد بود. در حالت عکس به این صورت است که نقاط مختلف در سقف قیمتی به یکدیگر متصل می شوند و شیب رو به پایینی ایجاد شده که حکایت از روند نزولی قیمت دارد. این خط روند نزولی و بازار خرسی است.
" خط روند کمک می کند تا نقاط صعود مجدد و یا نزول مجدد را پیش بینی کنیم و در بهترین زمان ممکن وارد سهم شده و یا از آن خارج شویم. "
انواع خط روند
فرض نکنید که انواع روندها در تحلیل تکنیکال همیشه به صورت خط افقی و اریب ظاهر می شوند و به محض دیدنشان می توانید آنها را تشخیص دهید. برخی از انواع خط روند تشخیصشان به این راحتی ها هم حاصل نمی شود.
- روند صعودی: اگر بر روی نمودارها دقت کنید متوجه خواهید شد که برخی خط روندها ترکیبی از نقاط حداکثری و حداقلی است. یعنی با اینکه روند یک روند صعودی را نشان می دهد اما در بازه های زمانی متفاوت به یک نقطه در حداکثر رسیده و سپس اصلاح خورده و با یک شیب به سمت پایین نزول کرده است. سپس در یک قیمت خاص حمایت شده و باز روند صعودی خود را در پیش گرفته. این حداکثرها و حداقل ها ممکن است چندین بر تکرار شوند و زمانی نشان دهنده یک روند صعودی هستند که نقاط حداکثری آن ها نسبت به نقاط حداکثری قبلی بالاتر رفته است.
- روند نزولی: در روند نزولی نیز همین اتفاق تکرار می شود اما این بار نقاط حداکثری نسبت به نقطه حداکثری پیش ازخود پایین تر آمده است.
- روند جانبی: علاوه بر روند نزولی و روند صعودی یک نوع روند دیگر در تحلیل تکنیکال وجود دارد که به روند جانبی یا افقی معروف است. یعنی روند که مشاهده می کنید نه نزولی و نه صعودی است و اصطلاحاً گفته می شود در حالت سوئینگ قرار دارد. البته خب برخی معتقدند چون هیچ اوج یا فرودی صورت نگرفته نمی توان این مدل را جزئی از انواع روند در تحلیل تکنیکال دانست.
انواع خط روند بر پایه طول روند
تکنیکالی است ها در استفاده از خط روند روش های مختلفی دارند. شاید برخی ترجیح دهند انواع خط روند را در یک روز معاملاتی بررسی کرده و یا گاهی این زمان را به یک یا دو ساعت هم تقلیل می دهند. اما برخی دیگر شاید ترجیحشان این باشد که به صورت روزانه یا هفتگی و یا حتی بیشتر خط روند قیمت یک سهام را دنبال کنند. این بستگی به استراتژی هر تحلیل گر دارد.
معمولاً خط روندی که در دوره های طولانی تر ترسیم می شوند ارزش بالاتری دارند. اگر برای یک سهام در پی تحلیل خط روند آن هستید بهتر است که از یک بازه زمانی طولانی تر شروع کنید و به سمت کم بیاید.
مثلاً ماهانه، هفتگی و سپس روزانه. اطلاعاتی که اینگونه و طی این مدت به دست می آورید بسیار با اهمیت تر خواهند بود. طول مهم است. از این منظر انواع روند به کوتاه مدت (کمتر از یک ماه)، میان مدت (تا سه ماه) و بلند مدت (بیشتر از یک سال) تقسیم می شود. در چنین دسته بندی روند بلند مدت روند اصلی خواهد بود. این روند بلند مدت در داخل خود چندین روند میان مدت دارد که این روندها مسیری خلاف روند اصلی داشته و برای مثال در روندهای اصلی صعودی به شکل روندهای اصلاحی و نزولی ظاهر می شوند. برای آشنایی با انواع نمودار و الگو دیگر مقاله " انواع الگو هارمونیک " را مطالعه کنید.
اگر روندی به شکل صعودی یا نزولی در حال حرکت است این معنا را نمی دهد که قرار است تا ابد به همین منوال پیش برود و به هر حال در جایی این روند شکسته و از صعودی به نزولی و یا بالعکس تبدیل شده و در این شکستن ها نقش حمایتی تبدیل به مقاومتی و بالعکس می شود. هر گاه خط روند شکسته شود یک روند جدید شکل می گیرد. تکنیکالی است ها تاکید بسیار دارند که با روندها مخالفت نکنید و آن ها را دوست خود بدانید زیرا کاملاً صادقانه با شما حرف می زنند و با مسیری که پشت سر گذاشته اند به شما می گوید که در آینده بهتر است چه عکس العملی نشان داده و چگونه روند معاملاتی خود را مدیریت کنید.
در حالت آخر سهام تغییر قیمتی خاصی نداشته و در یک خط به روند خود ادامه می دهد. هر سهم ممکن هر یک از این انواع خط روند را تجربه کند. برای تصمیم گیری بهتر می توانید روند سهم مورد نظر خود را در سه بازه زمانی بلند مدت، میان مدت و کوتاه مدت بررسی کنید. بسیاری از تحلیلگران، تحلیل روند در پروسه زمانی بلند مدت را پیشنهاد می دهند.
میانگین متحرک MA چیست ؟ آشنایی 📹 با انواع میانگین متحرک ساده SMA و نمایی EMA
میانگین متحرک MA ، در بازارهای مالی و برای بررسی تکنیکال نمودار های قمیتی از شاخص ها و اندیکاتور های مختلفی استفاده می شود که یکی از آن ها میانگین متحرک است . عده زیادی از معامله گران از این اندیکاتور استفاده کرده و از آن سیگنال خرید وفروش می گیرند . در ادامه این مقاله با ما همراه باشید تا به طور کامل با این اندیکاتور و نحوه سیگنال دهی آن آشنا شویم .
میانگین متحرک چیست ؟
در یک کلام ، میانگین متحرک در بازار های مالی به معنای اندازه گیری میانگین قیمت در یک بازه زمانی مشخص است . از این ابزار برای شناسایی جهت روند و یا تعیین سطح حمایت و مقاومت استفاده می شود . میانگین متحرک در دسته اندیکاتور های تاخیری هست و براساس قیمت گذشته محاسبه می شود . هر چه بازه زمان میانگین متحرک بیشتر باشد ، تاخیر این اندیکاتور بیشتر خواهد بود . بنابراین میانگین متحرک 200روزه تاخیر بیشتری نسبت به میانگین متحرک 20 روزه دارد ، چرا که میانگین متحرک 200شامل قیمت های قدیمی تر می شود . میانگین متحرک 50 و 200 ، دو تا از محبوب ترین میانگین متحرک ها هستند و به طور گسترده توسط معامله گران و حلیل گرن استفاده می شوند . یکی از مزایای این اندیکاتور این است که معامله گران را قادر می سازد که آن را روی بازه دلخواه خود تنظیم کنند . یکی از متداول ترین بازه های زمانی که مورد توجه تحلیلگران است ، بازه های 15 ، 20 ، 30 ، 50 ، 100 و 200 روز است . هرچه بازه زمانی ای که یک تحلیلگر انتخاب می کند کوتاه تر باشد ، حساسیت آن نسبت به تغییرات قیمت چشمگیر تر خواهد بود . هر چه این بازه بلند تر باشد ، حساسیت آن نسبت به تغییرات قیمت کمتر است .
هر سرمایه گذار با توجه به استراتژی معاملاتی خود می تواند از بازه های زمانی مختلفی برای سیگنال دهی استفاده کند . میانگین متحرک های کوتاه مدت تر برای سرمایه گذاران کوتاه مدت و میانگین متحرک های بلند مدت برای سرمایه گذاران بلند مدت استفاده می شود . برای تنطیم بازه های زمانی میانگین متحرک مناسب برای هر معامله گر ، هیچ قانون خاصی وجود ندارد ، بهترین راه برای فهمیدن اینکه کدام میانگین متحرک برای استفاده شما ، بهتر است ، آزمایش چندین بازه زمانی مختلف تا زمانی که دوره متناسب با استراتژی خود را پیدا کنید ، است .پیش بینی روند یک ارز ، کار ساده ای نیست و تحلیل تکنیکال و استفاده از اینگونه ابزارها ، به پیش بینی های شما کمک می کند . محاسبه هر کدام از میانگین متحرک ها به خودی خود مفید است اما معامله گران معمولا از رابطه بین دو میانگین متحرک مختلف برای تحلیل استفاده می کنند . برای مثال اندیکاتور MACD از میانگین متحرک 26 روزه و 12 روزه محاسبه می شود .
در نمودار بالا میانگین متحرک 9 روزه را مشاهده می کنید .
در این نمودار ، میانگین متحرک 200 را مشاهده می کنید . با یک حساب ساده متوجه می شوید که واکنش بازه زمانی بلند مدت تر نسبت به قیمت به شدت تاخیری است و بیشتر مثل یک سطح حمایتی عمل می کند .
کاربرد میانگین متحرک
از این اندیکاتور برای شناسایی روند بازار و پتانسیل تغییر روند استفاده می شود ، همچنین برای دریافت سیگنال های خرید و فروش هم می توان از این اندیکاتور استفاده کرد که در ادامه مقاله به آن خواهیم پرداخت . برخورد میانگین متحرک های مختلف به هم می تواند نشانه خوبی برای خرید و فروش باشد .
انواع میانگین متحرک
تفاوت بین میانگین متحرک های مختلف در فرمول اندازه گیری آن هاست . در ادامه به بررسی انواع میانگین متحرک ها خواهیم پرداخت .
1.میانگین متحرک ساده ( Simple Moving Average )
ساده ترین شکل میانگین متحرک است و با یک فرمول به شدت ساده به دست می آید .همان فرمول رایجی که برای یک گرفتن میانگین استفاده می شود:
S M A = A 1 + A 2 + … + A n/ n
در فرمول بالا ، A برابر با قیمت در بازه زمانی مشخص و n برابر با تعداد بازه ها است .
مشکلات میانگین متحرک ساده
از آن جا که در میانگین متحرک ساده ، از داده های تاریخی قیمت استفاده می شود ، و هیچ تاکیدی بر قیمت های جدیدتر یا قدیمی تر نیست ، برخی معامله گران معتقد هستند که این اندیکاتور بیش از حد به داده های منسوخ شده متکی است مخصوصا در بازه زمانی های بلند مدت تر مثل میانگین متحرک 200 که هیچ فری بین اهمیت قیمت روز اول و روز دویستم وجود ندارد . بسیاری از اقتصاددان ها معتقدند که بازار کاملا پویا و کارآمد است یعنی قیمت های فعلی بازار تمام اطلاعات موجود را منعکس می کند .اگر بازار ها واقعا کار آمد باشند ، استفاده از داده های تاریخی چیزی در رابطه با مسیر آینده قیمت ، به ما ارائه نمی دهد .
2.میانگین متحرک نمایی
میانگین متحرک نمایی نوعی از میانگین متحرک است که تمرکز بیشتری روی داده های اخیر قیمت دارد ،برعکس میانگین متحرک ساده که روی همه داده ها به یک اندازه متمرکز بود در این نوع میانگین متحرک که به اختصار (EMA (Exponential moving average نامیده می شود ، بیشتر به داده های جدیدتر اهمیت داده می شود . مثلا قیمت روز گذشته نسبت به قیمت 10 روز گذشته اهمیت بیشتری دارد . نحوه محاسبه EMA به شرح زیر است :
[( E M A t = [ V t × ( 1 + d s ) ] + E M A y × [ 1 − ( 1 + d s
∗smoothing یک فاکتور است که به این روش محاسبه می شود . ابتدا بازه زمانی که می شناسایی خط حمایت و انواع خطوط حمایتی خواهید میانگین متحرک نمایی را در آن محاسبه کنیم به علاوه 1 می کنیم و سپس 2 را بر این عدد تقسیم می کنیم . فرض کنید میخواهید EMA را در بازه 20 روزه به دست آورید ابتدا 20 را به علاوه یک می کنید و سپس 2 را بر 21 تقسیم می کنیم که معادل 0.0952 می شود .
مشکلات میانگین متحرک نمایی
هنوز مشخص نیست که آیا تاکید بیشتر روی داده های اخیر قیمت لازم است یا خیر . بسیاری از معامله گران معتقد هستند که داده های جدید روند بهتری را به ما نشان می دهند . از طرفی برخی دیگر از معامله گران می گویند که تاکید بیشتر روی داده های اخیر ، باعث سیگنال های کذب و دروغین شده و بیش از حد معامله گر را سر در گم می کند . میانگین متحرک نمایی کاملا به داده های قبلی قیمت متکی است ، بسیاری از اقتصاددان ها معتقدند که بازار ها کار آمد هستند و اگر واقعا این گونه باشد ، استفاده از داده های قبلی قیمت ، چیز زیادی درباره آینده آن در اختیار معامله گران قرار نمی دهد .
فرق SMA و EMA (میانگین متحرک ساده و نمایی )
در زمان محاسبه ،EMA تاکید بیشتری روی داده های اخیر قیمت دارد .EMA نسبت به SMA سریع تر به تغییر قیمت ها پاسخ می دهد . هنگام افزایش قیمت EMA مقدار بالاتری نسبت به SMA دارد و در هنگام کاهش قیمت نیز سریع تر از SMA کاهش می یابد . این واکنش پذیری سریع باعث شده که تعداد زیادی از معامله گران EMA را به SMA ترجیح بدهند و بیشتر از میانگین متحرک نمایی استفاده کنند .
در نمودار بالا ، خط آبی مربوط به SMA و خط بنفش مربوط به EMA است . همانطور که کاملا مشهود است ، واکنش EMA به تغییرات قیمت خیلی بیشتتر از SMA است .
آموزش تصویری کار با میانگین متحرک MA
چگونه در سایت trading view ، با میانگین های متحرک کار کنیم
برای این کار ، ابتدا به سایت tradingview رفته و بعد از آوردن چارت ارز مورد نظر ، مطابق تصاویر پایین عمل می کنید .
ابتدا روی قسمت اندیکاتور ها کلیک کنید .
کلمه MA یا SMA یا EMA را جست و جو کنید . روی آن کلیک کنید تا اندیکاتور مربوطه روی چارت شما نمایش داده شود .
بدین شکل MA روی نمودار نمایش داده می شود . اگر روی مستطیل موردنظر کلیک کنید . می توانید بازه زمانی مورد نظر خود را انتخاب کنید .
در این قسمت ، می توانید بازه زمانی و یا هر چیزی که مدنظر دارید را تغییر دهید .
نحوه سیگنال دهی میانگین متحرک
خب تا این لحظه به طور کلی با اندیکاتور میانگین متجرک و انواع آن آشنا شدیم ، در ادامه این مقاله به نحوه سیگنال دهی میانگین متحرک و نحوه استفاده از آن خواهیم پرداخت . از روش های مختلفی برای سیگنال دهی توسط این اندیکاتور استفاده می شود .
1.تقاطع طلایی و تقاطع مرگ
یکی از محبوب ترین استراتژی هایی که در میانگین متحرک از آن استفاده می شود استفاده از تقاطع طلایی و مرگ است . همان طور که از اسم آن مشخص است این استراتژی از تقاطع دو میانگین متحرک با بازه های زمانی مختلف به دست می آید .تقاطع طلایی به منزله سیگنال خرید و تقاطع مرگ به منزله سیگنال فروش است .معامله گران بلند مدت معمولا برای استفاده از این استراتژی از بازه های زمانی بلند مدت تر مثل 50 و 200 و معامله گران کوتاه مدت از بازه های زمانی کوتاه مدت مثل 26 و 12 استفاده می کنند .
تقاطع طلایی
تقاطع طلایی به زمانی گفته می شود که میانگین متحرک کوتاه مدت تر بعد از برخورد با میانگین متحرک بلند مدت تر به بالای آن صعود می کند . بازه های زمانی محبوب معامله گران که طرفداران زیادی دارد ، 50 و 200 است . یعنی هنگامی که میانگین متحرک 50 به بالای میانگین متحرک 200 صعود کند ، تقاطع طلایی رخ می دهد و به منزله سیگنال خرید است . البته هر معامله گر قادر خواهد بود ، که بازه های زمانی را به دلخواه انتخاب کند و مطابق آن به استراتژی سود ده برسد .تقاطع طلایی 50 و 200 به صورت یک اندیکاتور مستقل هم در Tradingview با نام MA cross قابل دسترسی است .
اگر معامله گری با این استراتژی اقدام به خرید بیت کوین می کرد ، در طول 9 ماه می توانست 400 درصد سود کسب کند .
تقاطع مرگ
تقاطع مرگ به زمانی گفته می شود که میانگین متحرک بلندمدت تر بعد از برخورد به میانگین متحرک کوتاه مدت ، به بالای آن صعود می کند . این اتفاق به نوعی سیگنال فروش است و معامله گران زیادی از این استراتژی برای معاملات خود استفاده می کنند . یکی از بازه های زمانی محبوب برای معامله گران 50 و 200 است . یعنی زمانی که میانگین متحرک 50 به زیر میانگین متحرک 200 برود ، سیگنال فروش داده است .
همانطور که در تصویر بالای می بینید بعد از تقاطع مرگ ، بیت کوین به طور کلی در یک روند نزولی قرار داشته است .
2.خطوط حمایت و مقاومت
یکی از استراتژی های دیگری که محبوب معامله گران زیادی است ، استفاده از میانگین های متحرک به عنوان سطوح حمایت و مقاومتی است . همچنین استفاده از میانگین ها ، فرصت های ورود مجدد به بازار را مشخص می کند . این استراتژی به عنوان ورود به هنگام بازگشت قیمت با پول بک شناخته می شود . برای استفاده از این استراتژی معامله گران معمولا از میانگین متحرک ها با بازه های زمانی بلند مدت تر استفاده می کنند .
در تصویر بالا از میانگین متحرک 100 به عنوان سطوح حمایتی و مقاومتی استفاده شده است و همانطور که می بینید هر بار که از این سطح ، حمایت داشتیم ، رشد خوبی را در بیت کوین شاهد بودیم . در مورد زمان هایی که به عنوان مقاومت عمل کرده نیز ، عملکرد خیلی خوبی داشته و سیگنال های درستی را ارائه داده است . استفاده از این استراتژی طرفدارن زیادی دارد و معمولا سیگنال خطای کمی دارد .
3.فاصله از میانگین متحرک
یک از نکات به شدت مهم در استفاده از میانگین متحرک ، فاصله کندل ها از این خط است . یعنی زمانی که قیمت ناگهان رشد کرده و کندل ها فاصله زیادی از میانگین متحرک گرفته اند ، به نوعی زنگ خطر است و باید منتظر بازگشت روند بود . اگر قیمت به میانگین متحرک نزدیک شده و آن را بشکند به منزله سیگنال فروش است اما اگر همچنان بالای آن باقی بماند به معنای ادامه روند جاری است . هر چه قدرت بیشتری برای فاصله گرفتن از میانگین متحرک دیده شود ، پس آن روند ف یک حرکت قدرتمند و قابل اعتماد است .
در نموداربالا از میانگین متحرک 50 استفاده شده است . همان طور که در نمودار بالا مشهود است ، در نقاطی که کندل ها به شدت از میانگین متحرک فاصله گرفته اند ، شاهد بازگشت روند بودیم . حتی در مورد آخرین کندل ها نیز این موضوع به وضوح مشخص است و بعد از فاصله گیری زیاد قیمت از این محدوده شاهد اصلاح قیمت بیت کوین بودیم.
کلام آخر میانگین متحرک MA
میانگین متحرک در دسته اندیکاتورهایی قرار دارد که طرفداران زیادی دارد و می تواند استراتژی های مختلفی را در اختیار معامله گران قرار دهد . تغییر بازه های زمانی مختلف ، در نهایت به معامله گر کمک می کند که استراتژی نهایی خود را بسازد و از آن استفاده کند . در نهایت یک معامله گر ماهر باید این را بداند ، استفاده از سیگنال های تنها یک اندیکاتور ، ممکن است با خطاهای زیادی همراه باشد و باید برای خرید و فروش فاکتورهای متفاوت دیگری را نیز در نظر بگیرد .
ممنون از اینکه تا پایان ” میانگین متحرک MA ” همراه ما بودید.
دیدگاه شما