علت ریزش پیدرپی بازار بورس/ ناهماهنگی عجیب بانک مرکزی با ارکان بازار سرمایه
کارشناس ارشد بازار سرمایه در تشریح علت کاهش پیوسته ارزش بازار سهام گفت: ناهماهنگی عجیب بانک مرکزی با ارکان بازار سرمایه و اقتصاد و همچنین وجود ابهام در شرایط اقتصادی و سیاسی چون برجام از جمله عوامل موثر در کاهش پیوسته ارزش بازار سهام است.
هومن عمیدی، کارشناس ارشد بازار سرمایه، در گفتوگو با خبرنگار ایراسین درباره علت کاهش پیدرپی ارزش بازار سرمایه اظهار کرد: ریشه کاهش ارزش سهام در مسیر اشتباهی است که سیستم اقتصادی ما در پیش گرفته است. در فضای کسبوکار تغییر نرخ بهره و سود بین بانکی جهت سرمایهگذاری را به کل تغییر میدهد. در چنین فضایی اکثر سهامداران ریسک گریز، سهامداران ریسک گریز و صندوقها ترجیح میدهند نقد باقی بمانند یا به خرید اوراق مشارکت و سایر ابزارهای سرمایهگذاری درآمد ثابت رو آورند.
وی افزود: از سوی دیگر هر سهم ارزندهای در شرایط فعلی میتواند به قیمت کمتری از قیمت فعلی معامله شود بنابراین خریداران دلیلی برای خرید نمیبینند. طبیعی است وقتی خریدار در بازار نباشد، به صورت خودکار تعداد فروشندگان افزایش مییابد و بازار با روند منفی بیشتری روبهرو میشود.
ناهماهنگی عجیب بانک مرکزی با ارکان بازار سرمایه
این کارشناس ارشد بازار سرمایه خاطرنشان کرد: مشخص نیست چرا ناهماهنگی عجیبی بین بانک مرکزی در تعیین نرخ بهره بین بانکی به عنوان مهمترین پارامتر اثرگذار در این بخش با ارکان بازار سرمایه و اقتصاد وجود دارد.
عمیدی خاطرنشان کرد: با اینکه شرکتها با مشکلات مختلفی مواجه هستند و سیاستهای دولت نیز نظم خاصی ندارد، بانک مرکزی با عدم دخالت به موقع در بازار به این جو منفی دامن میزند. به دلیل شرایط موجود، جریان آزاد اطلاعات و رقابت سالم وجود ندارد. کارشناسان نسبت به اینکه بازار سرمایه ارزنده است اتفاق نظر دارند اما باید در بازار اعتماد وجود داشته باشد. وقتی سیاستهای منضبط بازار سرمایه تغییر میکند بدیهی است شرایطی مثل وضعیت فعلی به وجود میآید.
وی ادامه داد: بازار سرمایه چیزی جز اعتماد سهامداران به سیستم اقتصادی کشور نیست. وقتی قیمتها پیوسته کاهش یابد افراد میتوانند سهام مورد نظر خود را به قیمتهای پایینتری بخرند به همین دلیل انگیزهای برای خرید سهام وجود ندارد در عوض انگیزه برای فروش سهام بالاتر است.
این کارشناس ارشد بازار سرمایه گفت: فارغ این مسئله موارد سیاسی مثل برجام نیز بر این روند بازار تأثیرگذار است. روند مذاکرات به کندی پیش میرود و رخدادهای موجود چشمانداز توافق را تا حدی تعدیل کرده است. این ابهام در شرایط آینده بر روند نزولی تأثیرگذار است.
عمیدی افزود: یکی دیگر مسائلی که اعصاب سهامداران را خرد کرده و مسئولان یکبار برای همیشه این مشکل را حل نمیکنند، مسئله شاخص کل بورس است. شاخص کل در شرایط فعلی، وضعیت واقعی بازار سرمایه را نشان نمیدهد و دماسنج بازار سرمایه نیست.
وی ادامه داد: بازارگردانها به خوبی در بازار فعالیت نمیکنند، منابع آنها به اتمام رسیده است و شرکتهای بازار سرمایه نیز حاضر به شارژ بازار نیستند. از سوی دیگر قوانین موجود نیز برای بازگرداندن بازارسازها به بازار نمیبینیم.
در وضعیت فعلی بورس منافع میلیونها سهامدار ضایع میشود
این کارشناس ارشد بازار سرمایه گفت: هیچگاه سابقه نداشته است که بازار بورس در فصل مجامع به این اندازه ضعیف باشد. باید سازمان بورس از انفعال خارج شود و بانک مرکزی نیز همکاری لازم را با سازمان بورس داشته باشد. در حال حاضر منافع میلیونها سهامدار که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از بازار سرمایه تاثیر میپذیرند، ضایع میشود.
عمیدی خاطرنشان کرد: برخی مدعی هستند که بازار به گروگان گرفته شده است که میتواند تحلیل درستی باشد. از سوی دیگر برخی تحلیلها حکایت از این دارد که علت ریزش بازار، وجود ترس در سهامداران است که این تحلیل نیز درست است. فارغ از این تحلیلها بازار سرمایه ما در صورتی که مشکلات موجود حلوفصل شود، ارزنده است.
وی افزود: سیاست تقسیم سود شرکتها باید تغییر کند. شرکتها باید سود بیشتری تقسیم کنند تا سرمایهگذاری در آنها برای سرمایهگذاران جذابتر شود.
جزییات اولین صندوق بورسیِ تضمین اصل سرمایه
یک کارشناس بازار سرمایه اظهار داشت: تمامی مجوزهای لازم برای تاسیس صندوق تضمین اصل سرمایه کاریزما از سازمان بورس و اوراق بهادار اخذ شده و امیدوارم تا قبل از ماه محرم موفق به پذیره نویسی این صندوق در فرابورس باشیم.
به گزارش خبرنگار اقتصادی ایلنا، علی تیموری در نشست خبری امروز از پذیره نویسی صندوق تضمین اصل سرمایه در آینده نزدیک خبر داد و گفت: چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ تمامی مجوزهای لازم برای تاسیس صندوق تضمین اصل سرمایه کاریزما از سازمان بورس و اوراق بهادار اخذ شده و امیدوارم تا قبل از ماه محرم موفق به پذیره نویسی این صندوق در فرابورس باشیم.
وی با اشاره به ساختار اولین صندوق تضمین اصل سرمایه اظهار داشت: این صندوق یک ابزار جدید با هدف تضمن اصل سرمایه در سهام و پلی برای انتقال سرمایه گذاری جدید در بازار سرمایه است و با این ابزار های جدید امکان در کنار هم قرار گرفتن سرمایه گذاران ریسک پذیر و ریسک گریز فراهم میآید.
این فعال بازار سرمایه ادامه داد: مهمترین ماموریت این ابزار جدید بورسی، تضمن اصل سرمایه واحدهای عادی از محل واحدهای ممتاز در شرایط بازار نزولی است .
وی با بیان اینکه نماد این صندوق «تضمین» خواهد بود و پس از جذب ۱۵۰ میلیارد تومان در پذیره نویسی، مدارک را به سازمان بورس برای کسب مجوز فعالیت ارائه خواهیم داد، گفت: صندوق تضمن دارای دو واحد عادی و ممتاز است که واحدهای ممتاز اصل پول را تضمین میکند. صندوق تضمین اصل سرمایهاز دو نوع واحد تشکیل شده و واحدهای عادی واحدهایی هستند که اصل سرمایهی انها تضمین شده است و واحدهای ممتاز واحدهایی هستند به صورت قابل معامله یا ETF در بازار سرمایه معامله میشوند. درصد سرمایهگذاری بین سهام و درامد ثابت آن ۳۰-۷۰ است به این معناکه صندوق در زمانهایی که مدیریت صندوق تشخیص میدهد میتواند تا ۷۰ درصد داراییهای صندوق را سهام و ۳۰ درصد مابقی را درآمد ثابت بخرد و در وقتهایی که مدیر صندوق تشخیص میدهد بازار روند نزولی دارد، میتواند داراییهای صندوق را تا ۷۰ چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ درصد درآمد ثابت تشکیل دهد و ۳۰ درصد مابقی را سهام بخرد.
تیموری با اشاره به ریسکهای ورود ابزار جدید به بازار سرمایه ادامه داد: ترس از شکست باعث محافظه کار شدن در بازار میشود و به رشد بازار کمکی نمیکند و هیچ چارهای برای بازار سرمایه وجود ندارد مگر اینکه برای توسعه بازار و ارایه سرویسهای جدید و جذب سرمایهداران غیرحرفهای باید به سراغ ابزار جدید برویم در این صورت است که بازار سرمایه میتواند در بخشی از پس انداز خانوار حضور داشته باشد.
این فعال بازار سرمایه به اشاره به وضعیت بازار اظهار داشت: واقعیت این است که بازار را خیلی ارزان نمیبینم اما این شرایط فرصت خوبی برای پذیرهنویسی صندوقها است چرا که در این وضعیت بازار که منابعی وارد نمیشود صندوقهای ضمانت میتوانند برای یونیت داران عادی اطمینان خاطری را ایجاد کنند تا بدون ترس سرمایه های خود را وارد بازار سرمایه کنند.
وی تاکید کرد: بازار سرمایه فصلی شده و اگر اتفاقات سال ٩٩ رخ نداده بود با این شرایط ارزندگی بازار نباید شاهد چنین شرایطی باشیم، آنچه باعث آسیب سهامداران میشود نگاه کوتاه مدت آنها به بازار است و افراد باید با نگاه میان مدت و بلند مدت وارد بازار سرمایه شوند.
تیموری ادامه داد: یکی از مشکلات بازار در سالهای گذشته واکنشهای هیجانی سرمایهگذاران به ویژه سهامداران خرد بوده که این صندوق ها و ابزارهای جدید میتواند جلوی رفتارهای هیجانی را بگیرد.
ریسک بالای صفر شدن ارزش سرمایه گذاریدر ایران
مهدی بیک| هر انسانی در دوران زندگی و شرایط حرفهای خود با خطرات و ریسکهای متفاوتی روبهرو است که این فضای ریسکی شرایط را برای فرد با چالشهای جدیدی مواجه میسازد.
امروز شرکتی میتواند کالا بفروشد و ضرر نکند که ارزانتر اداره شود
مهدی بیک| هر انسانی در دوران زندگی و شرایط حرفهای خود با خطرات و ریسکهای متفاوتی روبهرو است که این فضای ریسکی شرایط را برای فرد با چالشهای جدیدی مواجه میسازد. همانطور که بنجامین فرانکلین گفته است: «در این جهان درباره هیچ چیز نمیتوان قاطعانه و با اطمینان صحبت کرد، بهجز مرگ و مالیات.» یعنی تمام حوادث و رخدادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و. به گونهای با نوعی عدم قطعیت و نسبی گرایی روبه رو هستند که از آن گریزی نیست. در اتمسفر اقتصادی از این فضای عدم قطعی ذیل عنوان ریسک اقتصادی یا ریسک دههای و. یاد میشود.برای جلوگری از تبعات منفی این ریسکها اما اقتصاد نیازمند نوع دیگری از پیشبینیهاست تا از طریق این پیشبینیها فضای اقتصادی در شرایط مطلوبتری قرار داشته باشد و خسارات کمتری به داراییهای عمومی وارد شود. با این مقدمات سراغ دیدگاههای محمد حسین ادیب عضو هیات علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان رفتیم تا روایتی از ریسکهای دههای در اقتصاد ایران، تبعات آن و راهکارهای اجرایی برای برونرفت از آن تدارک ببینیم. ادیب با اشاره به این واقعیت که مردم باید از شاخصهای جدیدی که در اقتصاد بروز کرده آگاه باشند و مراقب باشند تا کسب و کار خود را با وعدههای پوچ و کلیشهای به باد ندهند، تاکید میکند امروز تنها شخص یا شرکتهایی میتوانند در بازار ایران کالا بفروشند و فعالیت کنند و ضرر نکنند که از 90درصد از رقبایشان ارزانتر اداره شوند.
شما در خصوص ریسکهای دههای و اثرات آن در اقتصاد کشور بررسیهای دقیقی داشتهاید؛ لطفا درباره اثرات بروز این ریسکهای دههای در اقتصاد ایران هم توضیح بفرمایید؟
ده سال پیش در یکی از بازارهای طلافروشی اصفهان که بهترین بازار در این حوزه است یک مغازه طلافروشی را با فروش 55کیلو طلا خریداری کردند؛ همین مغازه هفته گذشته مجددا به فروش رفت که قیمت روز آن معادل 5کیلو طلا بود. بنابراین یک مغازه تجاری قیمتش از 55کیلو طلا طی 10سال به 5کیلو کاهش پیدا کرده است. این موضوع در چه فضایی اتفاق افتاد؟ تقریبا از سال 50خورشیدی تا 10سال پیش هرکسی که در کلانشهرهای ایران مغازه میخرید، سودی که در این مثلا 40 سال از کسب و کار برده بود؛ تقریبا معادل آن، به قیمت مغازهاش اضافه شده بود. یعنی فضایی که مغازهداری و سرمایهگذاری در خرید املاک تجاری سودی معادل کسب و کار داشت؛ 10سال قبل این دوره تمام شد و از 10سال قبل سرمایهگذاری در املاک تجاری در 99درصد کشور غیر اقتصادی و وارد فاز منفی شد. منتها این مساله به قدری آرام صورت گرفت و به قدری تدریجی بود که بازار دیر متوجه شد و آب از سر آن گذشته بود؛ به این میگویند ریسک دههای. یک سری ریسک داریم که دارایی فرد را بین 5سال تا 10سال بهشدت تقلیل میدهد اما یک دفعه دیده نمیشود. فهم من این است که 90 درصد ایرانیها ریسکهای دههای و بلندمدت را (بین 5سال تا10سال) نمیبینند و بین 5تا 10سال کار میکنند و بعد با یک ریسک دههای 80 درصد دارایی خود را به باد میدهند بعد دوباره از نو.
بهرغم این اهمیت چرا موضوع ریسکهای 10ساله در محافل اقتصادی کمتر مورد توجه قرار میگیرد؟
در فضای مجازی ایران، ریسکهای بلندمدت به مسخره گرفته میشود؛ ریسکهای بلندمدت سوژه طنز است، برای تفریح کردن. در واقع کسی که ریسکهای دههای را مطرح میکند، سوژه طنز میشود. کلا فضای مجازی ایران در حوزه اقتصادی توانایی درک ریسکهای دههای و بلندمدت را ندارد. مثال دیگری میزنم که موضوع ریسکهای دههای روشنتر شود؛ شما اگر ترکیب سپردهگذاران یکی از بانکهای اقتصادی را از روی صورت مالیاش مطالعه کنید که بسیاری از بانکها هم در این زمینه شبیه هم هستند؛ به یک واقعیتی در بیزینس ایران میرسید و آن اینکه در این بانک 74درصد سپردههای زیر یکسال برای شرکتهای حقوقی است و برای شرکتهای حقیقی نیست. 40درصد سپردهگذاریهای یکساله جامعه هم برای شرکتهای حقوقی است برای حقیقیها نیست. آیا این سپردههای بانکی برای مردم است؟ پاسخ این است که بله بخشی از این منابع برای مردم است اما در کلان که نگاه کنیم تقریبا همین اعداد و ترکیب حاکم است؛ یعنی بخش اعظم سپردهها برای شرکتهای حقوقی است.
سوالی که مطرح میشود این است که چرا شرکتهای حقوقی در اقتصاد ایران این میزان سپردهگذاری کردهاند و نوسانات تورمی اخیر چه اثری بر چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ روی این سرمایهگذاریها خواهد داشت؟
شرکتها اگر سپردهگذاریشان سرمایه در گردششان باشد، نیازی به این میزان سپردهگذاری ندارند. ما الان آمارهایش را داریم، شرکتهای بورسی هزار و 60میلیارد تومان فروش یکساله شان بوده؛ سپردههایشان 50هزار میلیارد تومان است؛ یعنی معادل 5درصد فروش سالانه شان، شرکتها نیاز به سپرده بانکی دارند و این 5درصد حد معقول است. اما ترکیب سپردهگذاران آن بانکی که به عنوان مثال مطرح کردیم نشان میدهد که شرکتها بیشتر از ضرورتی که مطرح کردیم؛ پول نگهداری میکنند. چرا اینگونه است ؟چون بسیاری از این شرکتها شرکتهایی هستند که به علت رقابتی شدن فضای اقتصادی، دیگر قادر به رقابت و بیزینس مولد نیستند و یک مقدار از سرمایهشان را در بانکها سپردهگذاری میکنند و از محل سپردهها در حال شناسایی سود هستند .من نمیگویم همه شرکتها اینگونهاند؛ چون نکتهای در ذهن ایرانی هست که هر مثالی را به صورت فراگیر تفسیر میکند، بلکه یک تعدادی شرکت داریم که اهل سپردهگذاری نیستند و کار میکنند مثل شرکتهای بورسی، اما یکسری دیگر از شرکتها هستند که با ماهیتی متفاوت از شرکتهای بورسی از محل سود سپرده گذران امور میکنند. یا حداقل بیزینس میکنند اما سود سپرده هم بخش وسیعی از کارشان را تشکیل میدهد.
بنده چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ اینجا به شما میگویم که شرکتهایی که از محل سود سپرده بخشی نیازهایشان را تامین میکردند با این افزایش نرخ ارز، شدند هیچ. به این میگوییم ریسک دههای . شرکتهای حقوقی سپرده محور قربانی این ریسک دههای شدند. با همان منطقی که افرادی که املاک تجاری خریدهاند و همانطور که گفتیم در 99درصد موارد قربانی ریسک دههای شدند؛ عرض میکنم که شرکتهای سپردهمحور هم قربانی این افزایش نرخ ارز شدند. شدند هیچی.
چه عاملی باعث غلتیدن این شرکتها در دره سقوط و رکود شد؟
این شرکتها روزگاری از محل سودهایی که شناسایی میکردند تصور میکردند که رگههایی از نبوغ دارند؛ اجازه بدهید در یک معنای صریحتر بگویم سپردهگذاری در بانکها در دولت اول روحانی به آهنگ غالب اقتصاد ایران بدل شد و کم نبودند افراد حقیقی و شرکتهای حقوقی که با سپردهگذاری و سودی که نصیبشان میشد دارای این تصور شده بودند که نابغه اقتصادند و فکر میکردند بقیه عقل معاش ندارند. اما این نرخ ارز که این روزها شاهد بروز آن هستیم، سپرده گذاران بانکی را به هیچ رساند. افرادی که یک دهه بهشدت احساس توفیق میکردند با فعالتر شدن این ریسک، قسمت عمده دارایی شان را از دست دادند.
اجازه بدهید یک مثال دیگر از ریسک دههای و مشاهداتم طی یک ماهه اخیر بگویم . بر اساس مشاهداتم از کف بازار به شما میگویم امروز کسی میتواند در بازار ایران کالا بفروشد و فعالیت کند و ضرر نکند که از 90درصد از رقبایش ارزانتر اداره شود. یکبار دیگر تکرار میکنم هر فعال اقتصادی که در صنف خودش ارزانتر اداره نشود در ضرر است یعنی هزینه گران اداره شدنش را نمیتواند از مشتری بگیرد. ریسک این بحث چیست؟ این 90 درصدی که اقتصاد در چنین سطحی رقابتی شده که نابهرهوران را تحمل نمیکند، فردی که احساس میکند باید از بازار کناره بکشد؛ تکلیف سرمایهگذاریاش چه میشود؟ اینها سرمایه زیادی وارد کردهاند و الان میبینند که از این سرمایهگذاری کاسبی و سود نمیتوانند کنند، به عبارت دیگر سرمایهشان رفت. چه باید بکنند؟ بنده عرض میکنم که 90 درصد سرمایه فعالان اقتصادی ایران که روی کاغذ یک سری حسابهای حسین قلی خانی میکنند که اینقدر سرمایه دارم و. اما واقع آن است که وقتی با این داشته شما نمیتوانید کاسبی کنید ارزشش یک دلار یعنی هیچ است. این یک دلار هم برای این است که بتوانید داراییتان را به نام کسی دیگری بکنید.
آیا یک چنین شرایطی قابل پیشبینی است؟ یعنی اساتید اقتصادی و کارشناسان در این زمینه تذکاری داده بودند؟
با این سه مثال شما ببینید که ریسکهای دههای با اقتصاد ما چه کرده است. سوال این است آیا یک چنین فعل و انفعالی قابل پیشبینی بوده است؟ این تخصص ما است؛ یعنی اگر اقتصاددانها این شرایط را پیشبینی نکرده بودند مسوولند. اما غالب این افراد مالباخته وقتی صحبت میکنند میگویند، چه کسی فکرش را میکرد؟ کی پیشبینی میکرد و. اساس حرف من این است که بدنه فعالان اقتصادی ایران ریسکهای بلندمدت را درک نمیکنند و وقتی ریسک بلندمدت مطرح میشود درکشان این است که فردا ساعت 11 باید همه قیمتها نزولی شود و کامنت برای ما میگذارند که چرا قیمتها نزول نکرده است؟ و بعد هم که ریسک وسیعتر میشود مسخرهکردنها شروع میشود که شما گفتید که ریسک است پس چرا دارد بالا میرود. مجموعه سپرده مردم ایران در آذر84 بر اساس دلار میشد 100تا لیوان در بازار جهانی از دیروز این رقم شده 90 لیوان. یعنی سود سپرده نهتنها صفر بوده بلکه سالی نیم درصد کمی هم بیشتر از سپردهها هزینه دریافت شده است. آنوقت بانکیها هم میگویند بانکها که بیکار نیستند که پول مردم را نگه دارند باید هزینهای برای نگهداری سپردهها دریافت کنند. کسانی که در 5سال اول روحانی خیلی شیر شده بودند از محل سود سپردهها، حالا امروز ریسکهای دههای و بلندمدت را تجربه میکنند.
چه توصیهای به خانوادههای ایرانی در خصوص سپردهگذاریها میتوان داشت؟ به هر حال شما فرمودید که بعد از بروز ریسکهای دههای سرمایههای افراد حقیقی و حقوقی هیچ میشود؟ به هر حال مردم باید مطلع باشند که چه شرایطی در پیش رودارند؟
اینجا درخواستی از خانوادهها و فعالان اقتصادی دارم. کسانی که کسبشان را و پولشان را سپردهگذاری کردند و 5 الی 6سال هم حسابی با آن پولها کیف کردند و خوش گذراندند، بعد از مواجه شدن با ریسکهای 10 ساله و صفر شدن سود و از بین رفتن 90 درصد داراییشان (دوسوم ثروتشان) تصمیم میگیرند تا به شغل قبلی خود و کاسبی گذشتهشان بازگردند، آیا ممکن است؟خیر نمیشود. اگر شما یک کاسبی را رها کنید با سرعت حرکت فعالیتها ممکن نیست که شرایط سابق تکرار شود. بنابراین به خانوادهها توصیه میکنم که شغل خود را بدون دلیل با بیزینسهای داغ و کلیشهای مقایسه نکنند و مقهور اطلاعات نادرستی که درباره بازارهای کاری وجود دارد، نشوند. بعد شغل خود را رها کنند و بعد از شکست دیگر قادر به چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ بازگشت به بیزینس قبلی نیستند.
این اتفاقی است که برای سپرده گذاران، شرکتهای سپرده محور و. افتاده است و بعد از شکست این شرکتها قادر به بازگشت به بیزینس قبلی نیست. در جمعبندی صحبتها میتوان گفت به جز رشتههای مزیتدار، فعال اقتصادی ایرانی برای سرمایهگذاریاش باید روی هیچ سودی حساب نکند تا بتواند بفروشد. فقط در رشتههای مزیتدار اقتصادی است که این معادله به چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ گونهای دیگر محقق میشود. و فرد میتواند برای سرمایهگذاریاش سود دریافت کند. پس ریسک صفر شدن ارزش سرمایهگذاری الان در ایران بسیار بالاست و قوی است منهای بورس. در بورس این قاعده الان وجود ندارد.
بازخوانی چالش ارتباط بورس و تورم
قیمت سهام در مقطع یکساله نیمه سال ۱۳۹۸ تا نیمه ۱۳۹۹ رشدی چشمگیر داشت. میانگین قیمت سهام از مهر۹۸ تا مرداد۹۹ بالغ بر ۴۵۰درصد افزایش پیدا کرد. بخشی از این رشد، بهویژه در مراحل ابتدایی آن، طبیعی و بنیادی بود. کمبرآوردی تاریخی قیمت سهام و مهجوربودن آن بهعنوان یک دارایی در پرتفوی خانوارهای ایرانی، موجب شد در شرایطی که تورم انتظاری در اقتصاد کشور افزایش و نرخ بهره واقعی پس از شیوع کرونا به ارقام منفی جدی تنزل کرده بود، بازار سهام به سوی تعادل جدیدی گام بردارد که لاجرم بهمنزله ایجاد بازدهی بالاتر برای سهامداران بود. بروز شواهد تحقق چنین رخدادی، تعداد واردشوندگان به بازار را بهشدت افزایش داد. تبلیغ و دعوت رسمی مقامات برای ورود مردم در بازار سهام با ارائه نوعی بیمه ضمنی از سوی آنها مزید بر علت شد و روند تعدیل قیمت سهام به تعادل جدید را تند، نوسانی و دچار اضافهجهش کرد. عدم عرضه کافی و بهموقع طرف عرضه سهام متناسب با رشد تقاضا موجب شد ورود نقدینگی عظیم به بازاری با داراییهای نسبتا محدود، افزایش شدید قیمت سهام را به دنبال داشته باشد.
درگیرشدن بخش عظیمی از مردم با بازار سهام، به عکس ظاهر خوشایند اولیه، واجد مخاطراتی جدی بود. طبیعتا قریب به اتفاق این واردشوندگان افرادی غیرریسکپذیر، ناآگاه به بازار سهام و تحولات آن و مبتلا به انتظارات برونیاب بودند که با وزندادن زیاد به گذشته نزدیک و بدون شناخت از تحولات بنیادین موثر بر کلیت بازار و هر نماد خاص، تحت تاثیر جو حاکم و به تصور وجود خوانی پرنعمت که نباید از آن جا ماند، به این بازی وارد شدند. با این حال، ماهیت بازار سهام که نوسانات بعضا شدید در ذات آن نهفته است، در کنار تکانههای سنگین اقتصادی-سیاسی متعدد که تبدیل به یک جزو همیشگی در اقتصاد ایران شده، از بیخ و بن با سهامداری فراگیر مردم عادی و ریسکگریز ابدا سازگار نبود؛ بهویژه با علم به اینکه شرکتهای اصلی بورسی کشور، تولیدکنندگان کالاهای پایه (کامودیتی) با سهم صادرات بالا هستند که عوامل متعددی از قبیل ارز، تحریم، کلیت مناسبات خارجی در کنار قیمتهای جهانی آنها درمعرض نوسانات جدی است و بهواقع درگیرشدن در چنین فضایی صرفا متناسب با سرمایهگذاران پرطاقت، تحلیلگر و خطرپذیر است. کمااینکه میدانیم آن روند ناپایدار، از انتهای تابستان۹۹ معکوس شد و درنهایت، خاطرهای تلخ برای اغلب خانوارها، حاکمیت و مجموعه اقتصاد ایران رقم زد.
ماهها قبل از رسیدن قیمت سهام به اوج قله خود در میانه تابستان۹۹، بسیاری از اقتصاددانان در جلسات کارشناسی و محافل غیرعمومی نسبت به مخاطرهآمیزبودن رشد تند و تیز بازار سهام هشدار میدادند. یکی از آن هشدارها نامه پرحرف و حدیث ۲۵نفر از محققان اقتصادی و مالی در تیر۱۳۹۹ بود که جدا از برخی انتقادات وارده به آن، نظر اقتصاددانان با توجه به هیجانات آن روزهای بازار چندان مورد توجه سهامداران قرار نگرفت.
در تاریخ اقتصادی، موارد متعددی از افول بخش حقیقی اقتصاد بر اثر سقوط بازارهای مالی مشاهده شده است؛ سقوطهایی که معمولا پس از تکمیل یک دوره هیجان و سرمستی (به تعبیر مینسکی) در بازار مالی رخ میدهد. مشهورترین این موارد عبارتند از: سقوط بازار سهام در ایالات متحده در سال۱۹۲۹ که ماشه بحران بزرگ را چکاند، سقوط بازار سهام بر اثر نکول وامهای مسکن در سال۲۰۰۸ در ایالات متحده، حباب بازارهای دارایی (مسکن و سهام) در ژاپن در اواخر دهه۱۹۸۰ که زمینهساز افت پایدار عملکرد اقتصاد این کشور شد و… نکته مهم، محدودنماندن افول بازار مالی به مرزهای آن و انتقال سقوط و هراس از بخش مالی به بخش حقیقی است؛ چنانکه الگوی سقوط بازار مالی و سپس درگیرشدن بخش حقیقی، به شیوهای مالوف از بروز چرخههای تجاری اقتصادکلان تبدیل شده است.
اثرپذیری اقتصاد کلان از ریسکهای انباشته در بازار مالی بهعنوان یک واقعیت تاریخی، محور اصلی هشدارهای آن نامه بود. اما در میان این محتوای روشن، منتقدان علاقه زیادی به پررنگساختن یک موضوع فرعی در آن نامه کردند که عبارت بود از: تاثیرگذاری رشد شدید قیمت سهام بر تورم. تمرکز بر این نکته ابزاری شد تا مضمون اصلی نامه به حاشیه برود و تخطئه نویسندگان وجاهت بیشتری یابد. این در حالی است که رجوع به متن نامه نشان میدهد مطلب اصلی مورداشاره در آن، مخاطرات کلی اقتصادکلانی روند بازار سهام و درگیرشدن عامه مردم با چنین بازاری است؛ آن هم درگیرشدنی که در قیمتهایی بالا و دور از واقعیات بنیادین رقم خورده است. با این حال در برخی محافل بورسی موضوع چنان صورتبندی شد که گویی این نامه تنها حاوی یک خط نوشته بوده که آن هم اثر تورمی رشد قیمت سهام است.
نقد و تخطئه ارتباط قیمت سهام با تورم از آن پس به یکی از سوژههای مورد بحث در اقتصادکشور بهویژه در بین نزدیکان به بازار سهام تبدیل شد. انگیزههای موجود در پس این نقدها بیش از آنکه محققانه و پرسشگرانه باشد، حاکی از نوعی دلآزردگی از افت شدید قیمت سهام و زیاندهی سهامداران حقیقی بود که خود، تحقق هشدارهایی بود که نویسندگان نامه داده بودند. برخی افراد هم ترجیح دادند آن نامه را در جایگاه باعث و بانی توقف و بازگشت روند ناپایدار رشد قیمت سهام معرفی کنند.
صورتبندی موجه این نقدها، پرسش از این بود که اساسا چه منطقی برای ارتباط قیمت سهام با تورم وجود دارد؟ کدام توضیح یا نظریه در پس چنین ادعایی هست؟ ازقضا رابطه بازار سهام با تورم معمولا رابطهای منفی تصور میشود؛ به این معنی که بازار سهام میتواند نقش ضربهگیری تورم را ایفا کند. چطور نویسندگان نامه، ادعایی معکوس را مطرح کردهاند؟ گذشته از این، پس از افول و سقوط بازار سهام نیز این پرسش به کرات پرسیده شد که اگر قیمت سهام محرک تورم است، پس چطور با افت و بلکه ریزش بعدی در قیمت سهام، اثرات ضدتورمی پدیدار نمیشود؟
فضای منفی حاکم بر این مباحث که البته متاثر از زیاندیدگی پرغموغصه چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ سهامداران حقیقی بود، اجازه بحث فنی برای پاسخ به آن حملات را نمیداد. اکنون اما پس از گذشت ماهها از آن خاطره ناخوشایند و درحالیکه بازار سهام در وضعیت تعادل نسبی با سطحی نسبتا معقول از ارزندگی قرار دارد، لازم است چند نکته توضیحی درباره نقدهای مزبور بیان شود. بیان این نکات بیشتر از باب توسعه تحلیل اقتصادی انجام میگیرد. پیداست که دوره پاسخگویی با اهداف رسانهای و جدل با منتقدان گذشته است. نکات زیر، مهمترین موارد را دربرمیگیرد:
۱- نخست آنکه ادعای نامه، مربوط به بافت و بستر نیمه نخست سال۹۹ با ویژگی رشد شدید و پیوسته قیمت سهام بود.
ادعای مورداشاره در نامه در باب ارتباط رشد قیمت سهام و تورم مربوط به شرایط عادی نبوده است. کمااینکه آن تکجمله جنجالی نامه هم جز این نبود که: «پیامد ادامه روند فعلی بازار بورس افزایش بیشتر تورم و نرخ ارز خواهد بود.» این در حالی است که برخی از روی غفلت یا تغافل، قضاوت فوق را که مربوط به آن شرایط خاص بوده، بهعنوان یک ارزیابی کلی و تعادلی معرفی کردند. این در حالی است که اغلب اهل فن میدانند و میپذیرند که بازار سهام در شرایط عادی و در وضعیت طبیعی خود، قادر به ایفای نقش ضربهگیری تورم است. بازار سهام در مقطع منتهی به نیمه۱۳۹۹ از این حالت خارج شده بود و قضاوت نامه هم صرفا به چنان موقعیتی تعلق داشت.
۲- در دنباله بند فوق باید متذکر شد که ارتباط علّی منفی بین قیمت سهام و نرخ تورم (ضربهگیری بازار سهام) هم بیش از آنکه به رشد یا افت شاخص قیمت سهام مربوط باشد، به اصل وجود یک بازار سهام دردسترس، فراگیر و نقدپذیر مربوط است. وجود چنین بازاری قادر است ظرفیت اقتصاد در هضم حملات سفتهبازانه را از طریق ارائه دامنه بزرگتری از داراییها در برابر هجوم نقدینگی افزایش دهد. گرچه میدانیم گسیل نقدینگی به خرید سهام، موجب کاهش نقدینگی نشده و نقدینگی سوقیافته به خرید سهام صرفا در حال دستبه دست شدن بین افراد است؛ اما همین گردش پول در بازار سهام قادر است با مشغولکردن بخشی از نقدینگی، میزان گردش پول در بازار کالا و خدمات یا گردش پول روی داراییهای با ارتباط قویتر با تورم (بیش از همه بازار ارز) را کاهش دهد.
۳- مهمترین ریسک صعود تند بازار سهام در نیمه ۱۳۹۹، تحریک نرخ ارز بود. نرخ ارز در کوتاهمدت، مهمترین عامل تعیینکننده سطح قیمتها و انتظارات تورمی در ایران است. رشد شدید قیمت سهام این ریسک را بهوجود میآورد که اولا تعدیل پرتفوی سرمایهگذاران با هدف جریان تبادل سودآور (Arbitrage) بین داراییها، شوک مثبت قیمت سهام را به بازار ارز هم منتقل کند. این انتظار که قیمت داراییهای رقیب از هم اثرپذیری داشته باشند، انتظار دور از واقعیت نیست.
۴- پتانسیل تورمی دیگر رشد شدید قیمت سهام مربوط به احتمال سقوط آن بود. گفتیم که رشد نامتعارف قیمت یک دارایی، محرک ایجاد بازدهی بیشتر در سایر داراییهاست. رسیدن قیمت سایر داراییها مثل ارز به قیمت سهام، مستقیما واجد اثر تورمی است. اما احتمال دیگر این بود که قیمت سهام از مسیری که رفته بود بازگردد (اتفاقی که واقع شد). ریسک تورمی چنین کاهشی، مربوط است به تقلای دولت برای حمایت از بازار با توسل به چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ ابزارهایی که به خلق بیشتر اعتبار یا کسری بودجه دامن میزند. این ریسک از آنجا پررنگ بود که عامه مردم درگیر بازار سهام شده بودند و مقامات دولتی هم بهصورت صریح یا ضمنی مردم را به این بازار فراخوانده بودند؛ پس همه چیز مهیای آن است که سقوط بازار پولی شود. از این رو در متن نامه هشدار داده شد که ریسک استفاده از ابزارهای پولی و بانکی برای ممانعت از سقوط بورس جدی است. تردیدی نیست که دامن زدن به کسری بودجه و رشد نقدینگی نامرتبط با تولید، اقدامی در جهت تحریک تورم است.
۵- درنهایت باید به این اشکال پاسخ گفت که چرا پس از سقوط بورس، اثرات ضدتورمی ظاهر نشد:
اولا اصل چنین پرسشی فاقد رعایت الزامات منطق صوری است. استعمال دخانیات میتواند باعث سرطان ریه شود؛ اما دلیلی ندارد همه مبتلایان به سرطان ریه اهل دخانیات باشند. اینکه یک نفر از مبتلایان به سرطان ریه اهل دود نیست، دلیل نمیشود که بگوییم پس دخانیات بر سرطان ریه بیاثر است. علتش هم بسیار ساده است: علل و عوامل مختلفی در بروز یک واقعه موثرند. وقایع محصول یکعامل انحصاری نیستند. تورم هم معلول عوامل مختلفی از قبیل رشد نقدینگی نامولد، کسری چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ بودجه بیش از حد و افزایش قیمت ارز است. وقتی این عوامل تداوم دارند، تورم هم ادامه دارد. اصلاح یا سقوط بورس هیچیک از اینها را علاج نکرده است
ثانیا بسیاری از روابط علّی، نامتقارناند. اثر افزایشی عامل «الف» روی «ب» دقیقا قرینه اثر کاهشی آن نیست. زیادهخواهی یکی از ورثه میتواند به دیگران هم سرایت کرده و محرک زیادهخواهی بقیه شود؛ اما کمخواهی و گذشت یک نفر از حق خود به دیگران سرایت نمیکند. این موضوع درباره لنگرهای اسمی هم شناخته شده است. از جمله در ایران حتی بین عامه مردم هم معروف است که گفته میشود وقتی نرخ ارز افزایش مییابد، قیمت کالاها هم متناسب با آن افزایش مییابد؛ اما این موضوع در جهت کاهشی آن مصداق ندارد؛ یعنی با اصلاح و کاهش قیمت ارز، سطح قیمت تنزل نمیکند (تورم منفی). بنابراین اینکه رشد شدید قیمت سهام با تحریک قیمت دارایی دیگری به نام ارز میتواند محرک تورم باشد، منطقا نتیجه نمیدهد که با رفع چنین محرکی، پس نرخ ارز دیگر نباید افزایش یابد.
سخن پایانی
بازار سهام در شرایط عادی و روند تعادلی، بازاری مفید هم از جهت ضربهگیری تورم و هم حمایت از تولید است. رشد شدید قیمت سهام منتهی به تابستان ۹۹، ایفای این اثر مثبت را با اختلال جدی مواجه کرد. بازار سهام همچنان از آن آسیب رنج میبرد. ابراز نگرانی جمعی از محققان از آن روند، با قلب محل اختلاف به مقوله «بورس و تورم» انحرافی بود که بانیان آن نتوانستند نقدی منصفانه و وارد نسبت به آن ارائه دهند.بازار سهام آینه اقتصاد ایران است. شوکها، عدماطمینانها و بیم و امیدهای تعیینکننده برای اقتصاد ایران، مستقیما در بازار سهام هم انعکاس مییابد. به امید وضعیتی که مسیر معقول و جذابی از سودآوری سهامداری از محل گسترش تولید و سرمایهگذاری در اقتصاد کشور محقق شود.
ریسک و بازده
ریسک و بازده، دو مفهوم مخالف هم در دنیای مالی و سرمایه گذاری است. بسیار حیاتی است که یک سرمایه گذار تصمیم بگیرد چقدر توانایی پذیرش ریسک را دارد، به طوری که در عین حال با وجود سرمایه گذاری که انجام داده احساس راحتی کند.
افراد می توانند با انحراف معیار، میزان ریسک را اندازه بگیرند. به خاطر وجود ریسک، احتمال از دست رفتن بخشی از سرمایه گذاری یا کل آن وجود دارد. اما “بازده” از سمت دیگر، سود یا زیانی است که یک سرمایه گذاری به همراه دارد.
ریسک در سرمایه گذاری چیست؟
ابندا برای درک بهتر از مطلب تعریفی از ریسک را ارائه می دهیم؛ ریسک کردن به معنای احتمال محقق نشدن پیش بینی ها است. یا به عبارتی ریسک همان احتمال عدم موفقیت است. یک سرمایه گذار برای سود بیشتر سرمایه گذاری می کند و هر چه سود بیشتری داشته باشد، موفقیت بیشتری هم کسب کرده است. حال اگر احتمال موفقیت او زیاد باشد، پس ریسک زیادی متحمل نشده است. بنابراین ریسک را می توان احتمال عدم موفقیت در نظر گرفت.
مثالی برای ریسک:
ریسک در همه بازارها و سرمایه گذاری ها وجود دارد؛ به طور مثال فرض کنید شما پولی را در صندوق های درآمد ثابت سرمایه گذاری می کنید و هر ماه مبلغ مشخصی را به عنوان سود دریافت می کنید، در این حالت ریسک شما در حد صفر بوده است چراکه پیش بینی شما از سود و بازده مورد نظر در هر ماه محقق خواهد شد.
باید در نظر داشته باشید منظور از سود یا همان بازده در بازار سرمایه پاداش پولی است که در اثر سرمایه گذاری کسب می کنید. حال اگر همان پول را در بورس سرمایه گذاری کنید ممکن است به سود چند برابری دست پیدا کنید و ممکن است حتی اصل پول خود را هم از دست بدهید.
در این حالت شما پذیرفته اید که در قبال رسیدن به سود بیشتر ریسک بالاتری را بپذیرید. دقت کنید زمانی که از سود قطعی صحبت می کنیم، مطمئن هستید که هر ماه این مبلغ را دریافت خواهید کرد ولی در مورد سود حاصل از سرمایه گذاری در بورس اطمینان صددرصد ندارید و ممکن است به سود چرا بازارها این چنین ریسک گریز شدند؟ مورد انتظار خود برسید و یا سود کمتر یا بیشنر را تجربه کنید که این همان ریسک است. (برای کسب اطلاعات بیشتر در باب ریسک می توانید به مقاله ریسک و انواع آن مراجعه بفرماید.)
بازده سرمایه گذاری چیست؟
برای درک بهتر رابطه ریسک و بازده بهتر است مفهوم بازده سرمایه گذاری را بشناسید. بازده پول یا سودی است که سرمایه گذار در اثر سرمایه گذاری به دست می آورد. دقت کنید میان بازده یا سود مورد انتظار شما و سود و بازدهی که در عمل به دست می آورید، تفاوت وجود دارد.
به طور مثال تصور کنید مبلغی را در بورس سرمایه گذاری کرده اید و انتظار دارید در بازه زمانی مشخص به سود مثلا ۲۰% که به آن (سود مورد انتظار) می گوییم، برسید حال اگر در همان بازه مشخص سود به دست آمده یا (سود عملی) ۲۵% باشد، نه تنها انتظارات شما برآورده شده است بلکه به سود بیشتری هم دست پیدا کرده اید.
نکته مهم: تفاوت بازده مورد انتظار و بازده واقعی به دست آمده، ریسک می گویند.
ریسک و بازده چه رابطه ای دارند؟
رابطه میان ریسک و بازده رابطه ای مستقیم است. هر چه بازده مورد انتظار شما بالاتر باشد، باید ریسک بالاتری را متحمل شوید. به همین دلیل لازم است در ابتدای تصمیم گیری مالی خود، میزان ریسک پذیری خود را مشخص کنید تا تعادل مناسبی میان ریسک و بازده ایجاد شود.
آیا ریسک ب معنای خطر و ضرر است؟
مهم است به این نکته توجه داشته باشید و جود ریسک بالا، مساوی بازده بالاتر نیست، بنابراین توازن بین ریسک و بازده به این معناست که ریسک بالاتر، صرفا نشان دهنده پتانسیل سود بالاتر است و هیچ تضمینی وجود ندارد. ریسک بالاتر، احتمال ضرر سنگین تر را نیز در پی خواهد داشت.
نسبت بازده به ریسک:
یکی از مهم ترین فاکتورهای شناخت رابطه ریسک و بازده، نسبت بازده به ریسک است. این نسبت، حاصل تقسیم بازده مورد انتظار شما به ریسک احتمالی هر موقعیت معاملاتی است. به طوری که هر سرمایه گذاری باید پیش از ورود به بازارهای سرمایه گذاری، این نسبت را محاسبه کند.
مقدار این شاخص، بیانگر میزان ارزشمندی سرمایه گذاری شما است. به عبارت نسبت بازده به ریسک نشان می دهد که به ازای در معرض خطر قرار دادن بخشی از سرمایه خود، چند برابر بازده احتمالی کسب خواهید کرد.
رابطه ریسک و بازده رابطه ریسک و بازده
بر مبنای اصول سرمایه گذاری، حداقل مقدار مجاز برای این نسبت، عدد ۱ است. به این معنی که توان ریسک پذیری شما در یک موقعیت معاملاتی، باید حداکثر به اندازه بازده مورد انتظار باشد و مقادیر کمتر از ۱ برای این نسبت، قابل قبول نیست.
که در نتیجه می توان گفت: ورود به چنین معاملاتی صحیح نیست به این علت که نسبت به بازده احتمالی، ریسک بیشتری را قبول کرده اید و چنین عملکردی در بلند مدت، به احتمال قوی به زیان شما تمام خواهد شد.
ریسک و بازده در مدیریت مالی
مفهوم ریسک و بازده یکی از جنبه های مهم در مدیریت مالی و یکی از مسئولیت های اساسی در کسب و کار است به عبارتی، هر چقدر یک کسب و کار در معرض ریسک بیشتری باشد، می توان انتظار بازده مالی بیشتری در آن کسب و کار را هم داشت.
البته باید از این مورد هم غافل نشویم که همیشه احتمالات منفی و استثناهایی که ممکن پیش آید را در نظر داشته باشید چراکه ریسک های غیر منطقی زیادی وجود دارد که متقابلا همراه با پتانسیل بازدهی بالا نیست.
از مهم ترین کاربرد های ریسک:
از کاربردهای نسبت بازده به ریسک، ایجاد محدودیت برای سرمایه گذاران هیجانی با ریسک غیر منطقی است؛ تا بدین وسیله مجبور شوند قبل از ورود به معامله، میان ریسک و بازده خود تناسب و رابطه معقولی ایجاد کنند.
نسبت بازده به ریسک بهینه
به عقیده یک مربی مالی با تجربه، پاداش ۲ تا ۳ برابری نسبت به ریسک، مقدار مناسب و قابل قبولی است به طوری که اگر ریسک شما در یک موقعیت معاملاتی ۱۰ درصد باشد، باید انتظار بازدهی ۲۰ تا ۳۰ درصدی داشته باشید.
چنین رویکردی برای رشد سرمایه در بلندمدت مناسب است. ولی به این معنی بهترین نسبت بازدهی نیست. شرایط بازارهای مالی و میزان ریسکی که حاضرید بپذیرید، می تواند این نسبت را تغییر دهد.
معیارهای مهم ارزیابی موقعیت قبل از ریسک
معیارهای مهم و قابل توجه که باید در زمان ارزیابی موقعیت و قبل از پذیرش ریسک مورد توجه داشته باشد.
سطح ریسک
یکی از تصمیمات بزرگ و حائز اهمیت برای هر سرمایه گذار، انتخاب صحیح سطح ریسک می باشد. میزان تحمل ریسک بر اساس شرایط فعلی سرمایه گذار، اهداف آینده او و سایر فاکتورها مشخص می شود و با مقایسه بازار ها و میزان ریسک و البته توجه به شخصیت خودتان خود برای پذیرش ریسک اقدام کنید. اگر بخواهید از میان چندین بازار و روش سرمایه گذاری را بر اساس سطح ریسک (از پر ریسک به کم ریسک مرتب کنیم) می توان این گونه بیان کرد:
- سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال
- سرمایه گذاری در بازار آتی سکه
- سرمایه گذاری در بازار سهام تهران
- صندوق های سرمایه گذاری (صندوق های بدون سود ثابت)
- اوراق مشارکت شرکت ها
- اوراق مشارکت دولتی
- سپرده گذاری در بانک ها
دسته بندی افراد در مواجه با ریسک؛
- افراد ریسک پذیر
- افراد ریسک گریز
- افراد بیتفاوت به ریسک
شناخت خود و افراد دیگر و یا رقبا بر اساس ویژگی های فردی در مقوله ریسک پذیری می تواند کمک شایانی باشد برای برنامه ریزی بهتر و همچنین عملکرد بهتر در رقابت و این می تواند در روش سرمایه گذاری برای موفقیت بیشتر بسیار تاثیرگذار باشد.
ریسک و پذیرش عواقب آن:
باید بدانید در کنار نکات مثبت ریسک، عواقب احتمالی آن هم وجود دارد که لازم است به آنها را نیز در نظر داشته باشید این امر موجب می شود که از قبل سناریو شکست بررسی و مورد توجه قرار گیرد و خود را برای اثرات منفی و شکست احتمالی آماده کرده و در لیست برنامه ریزی برای مقابله با این احتمال آماده کنید.
پذیرش ریسک کمتر همراه با مثال:
رابطه ریسک و بازده تحت تاثیر روش سرمایه گذاری است که شما انتخاب می کنید. زمانی که شما در دارایی هایی با درآمد ثابت سرمایه گذاری کنید، تقریبا هیچ گونه ریسکی شامل حال شما نخواهد شد. در چنین شرایطی بازدهی محدود و مشخصی نیز نصیب شما خواهد شد.
به همین دلیل افراد ریسک گریز اغلب به دنبال سپرده های بانکی هستند تا ضمن کسب بازده حداقلی، اصل سرمایه آنها نیز در معرض خطر نباشد. در این نوع اوراق بهادار، معمولا اصل و سود سرمایه توسط دولت، بانک مرکزی یا یک نهاد رسمی مالی، تضمین می شود.
در بسیاری از کشورها درصد سود بدون ریسک، به اندازه نرخ تورم یا کمی بیشتر است تا حداقل سرمایه گذاران قادر به حفظ ارزش پول خود باشند. اما در طرف مقابل، سرمایه گذاران ریسک پذیر به دنبال تضمین خاصی نبوده و ضمن مدیریت دارایی به دنبال بازدهی بیشتری هستند؛ به طور کلی قانون همیشگی سرمایه گذاری این است؛ پذیرش ریسک بیشتر، در ازای احتمال کسب بازدهی و سود بالاتر.
نگارش: ساناز یوسفی
به منظور کسب اطلاعات بیشتر، مطالعه مقاله ابزار های تحلیل داده را به شما عزیزان پیشنهاد می نماییم.
دیدگاه شما