آیا بین ثمن و قیمت تفاوتی وجود دارد؟


«به نظر ما، این سهم بیشتر از ۲۰۰ تومان ارزش دارد.»

خیار تدلیس و خیار تبعض صفقه

تدلیس عبارت است ازعملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.

اگربایع تدلیس نموده باشدمشتری حق فسخ بیع راخواهدداشت وهمچنین است بایع نسبت به ثمن شخصی درصورت تدلیس مشتری

خیارتدلیس بعدازعلم به آن فوری است.

خیارتبعض صفقه وقتی حاصل می شودکه عقدبیع نسبت به بعض مبیع به جهتی ازجهات باطل باشددراین صورت مشتری حق خواهدداشت بیع رافسخ نمایدیابه نسبت قسمتی که بیع واقع شده است قبول کندو نسبت به قسمتی که بیع باطل بوده است ثمن را استرداد کند.

درموردتبعض صفقه قسمتی ازثمن که بایدبه مشتری برگرددبه طریق ذیل حساب می شود – آن قسمت ازمبیع که به ملکیت مشتری قرارگرفته منفرداقیمت می شودوهرنسبتی که بین قیمت مزبوروقیمتی که مجموع مبیع در حال اجتماع داردپیداشودبه همان نسبت ازثمن را بایع نگاهداشته وبقیه را بایدبه مشتری رد نماید.

تبعض صفقه وقتی موجب خیاراست که مشتری درحین معامله عالم به آن نباشدولی درهرحال ثمن تقسیط می شود.
خیار تدلیس

۱-پس اگر خریدار،صفت کمالی مانند بکارت را شرط کند یا گمان کند که آن صفت وجود دارد مانند سرخ کردن یا گل انداختن به صورت و بلند کردن مصنوعی موها،اما بعدآ معلوم شود که آن صفت،وجود نداشته است خریدار،اختیار دارد که معامله را فسخ کند اما حق گرفتن ارش ندارد.

۲-همچنین جمع کردن شیر در پستان گوسفند و گاو و شتر،تدلیس است که بعد از سه روز آزمایش و دوشیدن معلوم می شود و اگر بخواهد حیوان را پس بدهد باید شیر دوشیده شده را هم پس دهد حتی شیری که بعد ار عقد بوجود آمده است و اگر تلف شده است مثل آن را پس بدهد.در خیار تدلیس برخلاف خیار عیب،حق گرفتن ارش وجود ندارد.

۳-ماده ۴۳۸ قانون مدنی :تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود.به موجب این تعریف برای تحقق تدلیس،دو شرط وجود دارد،عملیاتی انجام گیرد و این عملیات،موجب فریب دیگری شود این فریب باید در زمان تراضی صورت گیرد.

۴-در تحقق تدلیس،اهمال خریدار در عدم دقت و تحقیق پیرامون وضعیت مورد معامله،تاثیری ندارد اما جهالت،لازم است.

۵-در مورد اینکه تدلیس کننده باید عمدی باشد یا تقصیر هم کافی است،اختلاف نظر وجود دارد به ماده ۴۳۸ رجوع کنید.

۶-تدلیس در صورتی حق فسخ ایجاد می کند که منتسب به طرف قرارداد باشد و این حکم را از ماده ۴۳۹ قانون مدنی هم می توان بدست آورد:اگر بایع تدلیس نموده باشد مشتری حق فسخ بیع را خواهد داشت و همچنین است بایع نسبت به ثمن شخصی در صورت تدلیس مشتری،تدلیس نمایندگان طرفین قرارداد یا شخص ثالثی که با طرف تبانی است.

۷-تدلیس در معامله کلی محقق نمی شود و اختصاص به عقد بیع ندارد.

۸-شرط سقوط خیار تدلیس جایز نیست زیرا نظم عمومی است اما اسقاط آن پس از آنکه تحقق یافت،ایرادی ندارد.
ماده ۴۴۰ قانون مدنی :خیار تدلیس بعداز علم به آن فوری است.

همه چیز درباره خیار غبن و تدلیس

یکی از مشکلات حقوقی مبایعه‌نامه‌ها که ممکن است طرفین معامله دچار آن شوند، این است که طرفین معامله هنگام امضای قرارداد، به تمامی بند‌های آن توجه ندارند و بدون خواندن کل مفاد قرارداد، آن را امضا می‌کنند. این در حالی است که که همۀ این بندها شامل اطلاعاتی هستند که اگر طرفین قرارداد دچار زیان و ضرر در معامله شوند، با استناد به این بندها حقوق آن‌ها بازگردانده خواهد شد. در ادامه قصد داریم که به توضیح خیار غبن و تدلیس پرداخته و نکات حقوقی آن‌ها را بیان کنیم. با کارمنتو همراه باشید.

در یک تعریف کلی، خیار به معنای اختیار داشتن است. در مباحث حقوقی به اختیاری که فرد برای بر هم زدن معامله دارد خیار گفته می‌شود. به این معنی که در هر قرارداد، طرفین معامله بر اساس مفاد قرارداد، اختیاراتی برای فسخ قرارداد دارند و می‌توانند طبق توافقات انجام شده با توجه به اختیاراتشان معامله را بر هم زنند.

می‌توانید با مراجعه به بخش خدمات مشاوره حقوقی آنلاین در وب سایت و یا اپلیکیشن کارمنتو با مشاورین و متخصصان این حوزه در ارتباط باشید.

انواع خیارات

در ماده ۳۹۶ قانون مدنی ۱۰ نوع خیار ذکر شده و خیار غبن یکی از ۱۰ نوع خیار گفته شده در قانون است. انواع خیاراتی که در قانون مدنی ذکر شده شامل موارد زیر می‌شود:

  1. خیار مجلس به این معنی است که اختیار بر هم زدن معامله تا زمانی که هر دو طرف معامله در مجلس حضور دارند، برای طرفین امکان‌پذیر است.
  2. خیار حیوان، در داد و ستد حیوانات، امکان بر هم زدن معامله تا سه روز را برای طرفین معامله فراهم می‌کند.
  3. خیار شرط، با ایجاد کردن یک شرط در مفاد قرارداد، اختیار فسخ قرارداد را بر اساس آن شرط به طرفین می‌دهد.
  4. خیار تأخیر ثمن، اختیار بر هم زدن معامله را، در صورت عدم پرداخت وجه توافق شده در قرارداد ظرف سه روز از تاریخ خرید و فروش، به طرفین معامله می‌دهد.
  5. خیار رؤیت و تخلف وصف، اختیار بر هم زدن قرارداد را به فردی می‌دهد که مالی را ندیده و بر اساس اطلاعاتی که به او داده شده، قرارداد را امضا کرده و پس از دریافت مال، کالا یا واحد مسکونی، می‌بیند که مطابق با شرایط ارائه‌شده نیست.
  6. خیار عیب، اختیار فسخ معامله را، به دلیل ایرادی که در کالای مبادله‌شده وجود دارد، به طرفین می‌دهد. در معاملات ملکی این مورد در خصوص واحدهای مسکونی ذکر می‌شود.
  7. خیار تدلیس، امکان فسخ قرارداد و معامله را، برای طرفی که ادعای فریب خوردن کند، ایجاد می‌کند.
  8. خیار تبعض صفقه، این اختیار برای خریدار مال زمانی ایجاد می‌شود که از بخشی از مال آگاهی دارد و از بخش دیگر آگاهی ندارد. در این صورت اختیار بر هم زدن معامله را، بر اساس ایراد آن بخش که اطلاع نداشته، دارد.
  9. خیار تخلف شرط، به این معنی است که یکی از طرفین قرارداد، بر اساس شروط ذکر شده در مفاد قرارداد عمل نکند، یا شرطی را، از شروط ذکرشده در قرارداد، اجرا نکند.

خیار غبن به چه معناست؟

غبن در لغت به معنای ضرر و زیان رساندن، فریب دادن و یا گول زدن می‌باشد. در حقوق وقتی از غبن حرف می زنیم به معنای آن است که یکی از دو طرف معامله، دچار ضرر و زیان شده و در معامله فریب خورده است. به زبان ساده تر به معنای این است که معامله به معنای غیر واقعی باشد. بنابراین اگر هر یک از دو طرف معامله درباره ارزش واقعی مال مورد معامله فریب بخورد می تواند از خیار غبن استفاده کند و معامله را فسخ کند.

به زبان ساده‌تر، خیار غبن به این معناست که اگر کسی مالی را به قیمت غیر واقعی معامله کند، طبق قانون می تواند به دادگاه دادخواست بدهد و در خواست فسخ معامله را کند. اما برای این که بتوان بر این اساس معامله را فسخ کرد باید چند شرط وجود داشته باشد که در ادامه بیان می کنیم. با کارمنتو همراه باشید.

شرایط اعمال خیار غبن

معامله باید یک معامله معوض باشد مثل قرارداد خرید و فروش یا عقد اجاره، زیرا تنها در معاملات معوض است که دو چیز با هم مبادله می شوند و یکی ممکن است دیگری را فریب بدهد نه در معاملات غیر معوض. کسی که فریب خورده است، نباید در حین معامله از قیمت عادلانه خبر داشته باشد، در صورتی که خبر داشته باشد حق فسخ ندارد. غبن باید فاحش باشد. یعنی فریب باید واضح باشد و نباید به صورتی باشد که بتوان از آن چشم پوشی کرد.

خیار تدلیس به چه معناست؟

تدلیس در اصطلاح حقوقی عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود. به عبارت دیگر به معنای پوشاندن عیبی در مال یا نشان دادن یک صفت یا امتیاز غیر واقعی در مال است. همچنین بر اساس ماده ۴۳۸ قانون مدنی، تدلیس عبارت است از عملیاتی که موجب فریب طرف معامله شود. به عبارت دیگر، تدلیس نمایاندن صفت کمالی است که وجود ندارد یا پنهان کردن نقصی که در مال موجود است.

البته گفتنی است که تدلیس فقط در صورتی که توسط طرف دیگر معامله انجام شده باشد، موجب فسخ است. پس خیار تدلیس فقط در مورد عین خارجی وجود دارد و در بیع کلی تدلیس نیست. همچنین نکته ای که در این خیار تدلیس وجود دارد این است که اگر طرف معامله با شخص ثالثی برای تدلیس تبانی کرده باشد، فریب خورده و حق فسخ دارد، اما اگر تدلیس شخص ثالث بدون تبانی باشد فریب خورده می‌تواند برای جبران خسارت به تدلیس کننده رجوع کند، اما نمی‌تواند قرارداد را بهم بزند.

شرایط تحقق خیار تدلیس

برای تحقق خیار تدلیس باید یک وصف که در مال وجود ندارد به آن نسبت داده شود، در واقع اعطای امتیاز به مال در حالی که آن امتیاز در مال وجود ندارد. فریب دادن دومین عنصری است که برای تحقق خیار تدلیس لازم است. وقتی کسی که یک صفت را به مالی نسبت می دهد و قصدش فریب دادن دیگری است، باعث بوجود آمدن خیار تدلیس است. بنابراین برای اینکه خیار تدلیس ایجاد شود، باید هم یک صفت کمال به کالا داده شود در حالی که کالا فاقد آن است و باید این کار با نیت فریب باشد.

سخن پایانی

در این مطلب، انواع خیارات را معرفی کرده و خیار غبن و تدلیس را توضیح دادیم و نکات پیرامون آن‌ها را بیان کردیم. حال در صورتی که در حوزه خیار غبن و تدلیس، به ابهام و یا سوالی برخوردید، بهتر است که با مشاورین و متخصصین آن در اپلیکیشن ویا وب‌سایت کارمنتو همراه شوید.

حق العمل کاری

حق العملکار به شخصی گفته می شود که به اسم خود ولی به حساب دیگری که به آن آمر گوئیم معامله می کند و بابت این خدمت حق الزحمه دریافت می کند.

جهت آشنایی بیشتر و تبیین این حرفه و خدمت وجه تمایز یا افتراق حق العمکار با وکیل، دلال، عامل و قائم مقام را در بدو امر مورد بررسی قرار می دهیم.

تفاوت و تشابه حق العمل کاری با وکالت

با رجوع به ماده 358 قانون تجارت می بینیم که اصولا حق العملکاری یک شاخه از وکالت بوده و قوانین مربوط به وکالت در حق العملکاری نیز جاریست البته شرایط استثنایی در حق العمکاری موجود است که در وکالت در معنای خاص خود مفقود بوده و آن را متمایز ساخته است.

با اندک توجه به تعریف می بینیم که اولا؛ حق العملکار در انجام معامله مجبور به کتمان هویت اصلی موکل یا آمر خود می باشد که در وکالت در معنای اخص آن چنین امری تخلف محسوب می شود.

مادامی که حق العملکار خود را طرف حساب قرار می دهد باعث می شود که آثار معامله را هم بر ایشان جاری گردد یعنی حق العملکار بایستی مال را تسلیم نماید،

مسئول تعهدات قراردادی باشد بنابراین ثانیا؛ برخلاف عقد وکالت، عقد موجد حق العمکاری یک عقد معوض است و حق العملکار مستحق حق الزحمه است در صورتی که در وکالت این احتمال وجود دارد که بصورت مجانی انجام پذیرد.

ثالثا؛ اهلیت در حق العملکاری بلوغ و عقل و رشید بودن است ولی بدلیل گستردگی وکالت در مواردی رشید بودن از شرایط اهلیت وکیل بودن خارج می باشد زیرا سفیه فقط در معاملات اهلیت ندارد

بنابراین سفیه می تواند وکیل در بستن فرضا عقد نکاح باشد.

سایر موارد که موجب تمایز آن با وکالت است از خصوصیات و ویژگیهای این نهاد که متعاقبا بیان می شود آشکار می گردند، مخلص کلام اینکه حق العملکاری نهادی متمایز از وکالت بوده لکن بیشتر خصوصیات آن همانند وکالت می باشد.

حق-العمل-کار-کیست

تفاوت و تشابه حق العمل کاری با دلالی

تفاوت حق العمل کاری با دلالی آیا بین ثمن و قیمت تفاوتی وجود دارد؟ با توجه به تعاریف آنها به وضوح روشن می باشد، هر دو تحت عنوان نمایندگی یا وکالت بوده لکن خدمت دلالی در واقع یافتن طرف معامله و گاها نگارش معامله است

یعنی غایت کار دلال فراهم آوردن طرفین معامله و تسهیل و پادرمیانی کردن در انجام معامله است، بنابراین حق ندارد راسا به انشای معامله مبادرت ورزد وگرنه اقدام ایشان تحت عنوان معاملات فضولی غیر نافذ می باشد

لکن حق العمل کار در حدود اختیارات دارای چنین مجوزی است که اقدام به معامله به نام خود و برای دیگری داشته باشد.

البته انعقاد معامله توسط حق العملکار یک اقدام فضولی دو پهلو برای دیگری و در ظاهر برای خود می باشد. چنین معامله ای هر چند به سختی می توان مطابق مبانی قانون مدنی صحت آن را توجیه کرد

لکن مقنن قانون تجارت با توجه به نیاز و عرف بازار به تاسیس چنین نهادی دست زده و تحت عنوان حق العملکاری بدان مشروعیت داده و معامله فضولی حاصل را نافذ دانسته است.

اگر شخصی به نیابت(ولایت، قیمومت، وصایت) یا وکالت اقدام به نگارش قراردادی در حدود اختیارات بنماید یا معامله ای را صورت دهد بدلیل اینکه اذن در انجام معامله وکیل را قهرا یا توافقا داشته و آن را جاری ساخته است

نقصان تطابق اراده ها که در معاملات فضولی وجود دارد را بنوعی پوشانده است و بنابراین معامله مارالذکر نافذ می باشد. لکن برخلاف وکالت در فروش یا خرید، در حق العمکاری چنین ایراداتی وارد می آید که؛ اولا بر خلاف وکالت در اینجا تطابق اراده ها کاملا حاصل نشده است زیرا طرف مقابل معامله از وجود شخص ثالث یعنی آمر آگاه نبوده چه بسا اگر آگاهی می یافت امکان داشت که رضایت در ایجاب و یا قبول به شکل حاصل شده، به وقوع نمی پیوست،

ثانیا همین شفافیت یک مطلوب برای طرفین معامله می باشد و این عدم شفافیت یک نوع تدلیس و حربه محسوب شده و طرف می توانست اختیار فسخ معامله را داشته باشد و ثالثا گاها در معاملاتی طرفین قرارداد دارای چنان اهمیت بالایی است که مشتبه بودن آن از موجبات ابطال آن معاملات را فراهم می آورد.

البته جهت توجیه نواقص مذکور نظرات متعددی از جمله اینکه لازمه وجود چنین نهادی جهت گردش سرمایه و رونق اقتصادی و نیاز و مصالح روز آورده شده است و بررسی بیشتر از حوصله این نگارش و غایت آن خارج می باشد.

نکات مهم اخذ به شفعه

نکات مهم اخذ به شفعه (3)

شفعه یکی از مباحث مهم حقوقی می باشد که در قانون مدنی نیز به آن اشاره شده است. در این مقاله به این مبحث و نکات مهم اخذ به شفعه اشاره خواهیم کرد و در ادامه به بررسی شرایط به وجود آمدن آن می پردازیم. در ماده 808 این قانون، اینگونه مقرر شده است که هرگاه مال قابل تقسیم و غیر منقولی بین دو شخص مشترک باشد و یکی از دو نفر سهام خود را به شخصی ثالث و به قصد فروش انتقال دهد، شریک وی می تواند همان قیمتی که مشتری پرداخت کرده را به وی پرداخت کند و سهم او را تملک نماید. به این حق در قانون شفعه گفته می شود و به صاحب حق شفعه نیز، شفیع گفته خواهد شد. این حق در خصوص املاک می باشد و در مورد اموال غیرمنقول ذاتی ایجاد خواهد بود. در ماده 809 از قانون مدنی اینگونه مقرر شده است که هر زمانی که درخت و بنا بدون زمین فروخته شوند، موجب ایجاد حق شفعه نخواهد شد. در این خصوص فقط یک مورد خاص در قانون ذکر شده است که خلاف قاعده مذکور می باشد. در ماده 810 قانون مدنی به این موضوع اشاره شده است که چنانچه ملک دو شخص در مجری و ممر یکسان باشند و یکی از این اشخاص تصمیم بگیرد تا ملک را به همراه مجری و ممر به فروش برساند، طرف دیگر حق شفعه خواهد داشت و در این حالت اگر ملک را بدون مجری و ممر به فروش برساند حق شفعه ایجاد نخواهد شد.

مال غیرمنقول مشترک

یکی از نکات مهم اخذ به شفعه این است که این حق فقط زمانی به وجود خواهد آمد که مال غیرمنقول به دو شریک تعلق داشته باشد. در این مورد زمان ایجاد شدن شفعه مورد نظر می باشد و زمان اجرای آن مورد توجه قرار نمی گیرد. به عنوان مثال اگر حسین و حسن به طور مشارکتی مالک یک قطعه زمین باشند و حسین سهم خود را به شخص ثالثی بفروشد، اگر قبل از اخذ به شفعه حسن فوت کند و ورثه داشته باشد، حق شفعه نسبت به آنها ساقط نخواهد شد چرا که در زمان ایجاد شدن این حق زمین دارای دو شریک بوده است. در زمان به اجرای گذاشتن حق مذکور زمین دارای سه شریک می باشد که در این حالت وراث حسن می توانند از اخذ به شفعه استفاده کنند. مورد مهم دیگری که در خصوص این حق وجود دارد، قابل تقسیم بودن مال مشاعی می باشد. در این خصوص باید گفت که چنانچه ملک مورد نظر قابل افراز نباشد، باعث ایجاد شدن حق شفعه نمی شود. مرجع تشخیص این امر در خصوص املاکی که جریان ثبتی آنها به اتمام رسیده است، اداره ثبت آن محلی خواهد بود که ملک در آن واقع شده است. شغعه حقی مالی است چرا که وسیله تملیک مال می باشد و به همین دلیل صاحب این حق می تواند حق را اسقاط کرده و یا اینکه در ازای عوض صلح نماید. در این بین باید به این نکته نیز اشاره کرد که اخذ به شفعه در دسته ایقاعات قرار خواهد گرفت چرا که برای تحقق آن صرف اراده و قصد شفیع کفایت خواهد کرد و رضایت خریدار و یا شریک لازم نخواهد آیا بین ثمن و قیمت تفاوتی وجود دارد؟ بود.

فروش سهم به قصد بیع

حق شفعه زمانی ایجاد خواهد شد که یکی از شرکا سهم خود را به فروش برساند که در این حالت شریک وی حق شفعه را خواهد داشت. به بیانی دیگر می توان گفت که چنانچه یکی از دو نفر سهم خودشان را از طریق هر نوع معامله ای به غیر از بیع به شخص دیگری منتقل کنند، حق مذکور ایجاد نخواهد شد. برای مثال اگر شخصی سهم خود را برای مهریه همسرش در نظر بگیرد، این حق نسبت به شریک وی ایجاد نمی شود. شفعه از جمله احکام اختصاصی می باشد که در خصوص بیع وجود دارد که به بیانی دیگر می توان گفت که در این صورت شریک باید نقش فروشنده را داشته باشد. پس از در نظر گرفتن موارد فوق، شریک باید مبلغی را که خریدار پرداخت کرده بود به او بدهد تا قدرت اجرای حق شفعه را داشته باشد. مقدمه مسئله اخذ به شفعه پرداخت ثمن خواهد بود چرا که این حق، تملک حصه شریک به صورت قهری می باشد. به این عمل حقوقی که شفیع در آن حق شفعه را اعمال کند، اخذ به شفعه گفته خواهد شد.

نکات مهم اخذ به شفعه در آپارتمان

چنانچه آپارتمانی دارای دو واحد باشد و صاحب یکی از واحدها اقدام آیا بین ثمن و قیمت تفاوتی وجود دارد؟ به فروش ملک خود نماید، با توجه به اینکه این دو واحد در یک ممر و مجری یکسان قرار گرفته اند، حق شفعه به وجود خواهد آمد. علاوه بر موارد مذکور در خصوص ثمن معامله نیز باید گفت که چنانچه ثمن معامله به صورت پول نبوده باشد و به صورت یک مال قیمی باشد، شفیع در این حالت باید قیمت زمان اخذ به شفعه را پرداخت نماید چرا که در این تاریخ تبادل بین ثمن و حصه صورت خواهد گرفت. بین ثمن مدت دار و حال تفاوتی وجود ندارد چرا که در این صورت باید شفیع ثمن خود را بدهد تا بتواند مبیع را تملک نماید زیرا اخذ به شفعه عملی فوری می باشد که در ماده 821 قانون مدنی نیز به آن اشاره شده است. در اینگونه موارد شفیع باید دعوا را به طرفیت از خریدار مبیع و شریک اقامه کند و اگر شفیع یک نفر را به عنوان خوانده دعوا قرار داده باشد، دادگاه می تواند مبادرت به صدور قرار عدم استماع نماید.

فسخ بیع پیش از اخذ به شفعه

چنانچه یکی از دو شریک پیش از اخذ به شفعه سهم خود را به فروش برساند ولی بیع با یکی از خیارات در ضمن عقد فسخ شود، حق شفعه نیز ساقط می شود چرا که در این حالت عقد با بازگشت مال به فروشنده منعقد می شود. در صورتی که فسخ شدن بیع به دلیل خیارات ایجاد شده پس از عقد باشد نیز حق مذکور ساقط نمی شود چرا که همزمان با انعقاد عقد آیا بین ثمن و قیمت تفاوتی وجود دارد؟ ایجاد شده اند. از دیگر نکات مهم اخذ به شفعه این است که اگر اعمال خیار صورت نگرفته باشد باعث جلوگیری از حق شفعه نخواهد شد و حق مالکیت شفیع در این حالت از بین نخواهد رفت.

ارزش یا قیمت اسمی و قیمت واقعی در بورس چیست و چه تفاوتی دارند؟

قیمت اسمی و قیمت واقعی

قیمت اسمی (ارزش اسمی) و قیمت واقعی (ارزش واقعی)، واژگانی هستند که افراد فعال در بازار سرمایه با آن بسیار مواجه می­‌شوند. به‌ طور کلی، هر سهم، چهار نوع قیمت دارد:

منظور از قیمت اسمی چیست؟

قیمت اسمی یک سهم، قیمتی است که پذیره ­نویسی سهام شرکت بر اساس آن قیمت انجام می‌شود.

قیمت دفتری سهم چه معنایی دارد؟

اگر مجموع بدهی‌های شرکت را از مجموع دارایی‌های آن کم کنیم، مبلغ باقیمانده، نشان‌ دهنده مجموع ارزش سرمایه سهام‌داران شرکت یا به تعبیر دقیق‌تر، مجموع حقوق صاحبان سهام شرکت را نشان می‌دهد. حالا اگر مبلغ حقوق صاحبان سهام را بر تعداد سهام شرکت تقسیم کنیم عدد به دست آمده، قیمت دفتری هر سهم خواهد بود.

منظور از قیمت واقعی سهم چیست؟

قیمت واقعی یا قیمت معاملاتی، قیمتی است که سهام بر اساس آن در بورس معامله می‌شود. آنچه که قیمت سهم در بورس را تعیین می‌کند، میزان عرضه و تقاضا برای یک سهم است. مثلا ممکن است به علت عملکرد خوب یک شرکت، سرمایه‌گذاران زیادی متقاضی خرید سهام آن شرکت در بورس باشند. بنابراین، قیمت آن در بورس بر اساس میزان تقاضا، افزایش خواهد یافت و حتی ممکن است این افزایش تا چند برابر قیمت اسمی هم ادامه پیدا کند. در نقطه مقابل، ممکن است عملکرد ضعیف یک شرکت باعث بی­‌رغبتی سرمایه­‌گذاران به خرید یا نگهداری سهم مورد نظر و در نتیجه، افزایش عرضه آن در بورس شود. در این صورت، با افزایش عرضه، قیمت سهم کاهش پیدا می‌کند. اگر این روند ادامه یابد، ممکن است قیمت سهم حتی به زیر قیمت اسمی یعنی ۱۰۰ تومان هم برسد. بنابراین، قیمت بازار یک سهم، قیمتی است که در بورس، برای سهم تعیین می‌شود.

قیمت ذاتی یا قیمت بازار؟

منظور از قیمت ذاتی یک سهم، ارزش واقعی آن سهم است. شاید برای شما این سؤال به وجود آید که چه تفاوتی بین قیمت بازار و قیمت ذاتی یک سهم وجود دارد؟ اجازه بدهید با یک مثال این مورد را توضیح دهیم. فرض کنید اکنون قیمت بازار سهم شرکت الف، ۲۰۰ تومان است؛ به بیان دیگر، سهام شرکت الف با قیمت ۲۰۰ تومان در بازار بورس معامله می‌شود. اما هم‌چنان سرمایه‌گذاران زیادی متقاضی خرید این سهم هستند. اگر از این سرمایه‌گذاران سؤال کنید که چرا قصد دارید سهام این شرکت را خریداری کنید؟ پاسخ همه آن‌ها این خواهد بود که:

«به نظر ما، این سهم بیشتر از ۲۰۰ تومان ارزش دارد.»

معنی پاسخ بالا این است که ارزش واقعی سهام شرکت الف، بیشتر از قیمت بازار این سهم است. بنابراین، در یک تعریف ساده، قیمت ذاتی یک سهم، بیانگر ارزشی است که سرمایه‌گذاران برای سهم قائل هستند. بد نیست که در این میان، تعریفی از سهام هم داشته باشیم.

سهام چیست؟

قیمت اسمی و قیمت واقعی

همان‌طور که در مقاله سهام چیست مطرح شد، در شرکت­‌های سهامی، سرمایه شرکت به بخش‌های برابر که سهام نامیده می­‌شوند تقسیم می­‌گردد. مثلا شرکت سهامی الف را در نظر بگیرید که ۵۰ میلیون تومان سرمایه دارد و هر سهم آن ۱۰۰ تومان است. در نتیجه این شرکت ۵۰۰۰۰۰ سهم ۱۰۰ تومانی دارد. هر فردی که سهام شرکت را خریده باشد سهام­‌دار نامیده می­‌شود. برای تمامی سهام‌­داران برگه سهام صادر می‌­شود که روی آن مبلغی به عنوان قیمت نوشته شده است. به مبلغی که روی برگه سهام نوشته شده «مبلغ اسمی سهم» می‌گویند. اما سؤالی که مطرح می­‌شود این است که آیا مبلغ دیگری به غیر از اسمی داریم؟

تفاوت قیمت اسمی و قیمت واقعی در چیست؟

قیمت اسمی و قیمت واقعی

منظور از ارزش اسمی سهم، مبلغی است که در اساسنامه شرکت برای هر سهم تعیین شده و این مبلغ روی ورقه سهم درج می‌­شود. پس در واقع مبلغ اسمی هر سهم، حاصل تقسیم کل سرمایه شرکت بر تعداد سهام آن است. در ایران ارزش هر سهم ۱۰۰۰ ریال یا ۱۰۰ تومان است و معمولاً قیمت واقعی سهم، همان ارزشی است که سهم در بورس اوراق بهادار دارد. این قیمت تحت تأثیر وضع شرکت، فعالیت و درآمدهای آتی شرکت از ارزش اسمی سهم کمتر، بیشتر یا با آن برابر می‌شود. مثلا ارزش سهمی شرکت الف، ۱۰۰ تومان است ولی به خاطر عملکرد خوب شرکت و عقد قرارداد خارجی در حال حاضر سهام آن به قیمت ۲۰۰۰ تومان در بازار اوراق بهادار مبادله می­‌گردد؛ این ۲۰۰۰ تومان، ارزش واقعی آن سهام است.

نکته قابل توجه این است که در تعیین میزان مشارکت، تعهدات و بهره‏‏‏‏‏‌­مندی از منافع صاحب سهم، مبلغ اسمی سهم مبنای محاسبه خواهد بود و مبلغ واقعی دخالتی در این وضعیت نخواهد داشت. حاصل­‌ضرب ارزش اسمی هر سهم در تعداد سهامی که شرکت منتشر کرده، سرمایه قانونی شرکت را معرفی می‌کند. از طرف دیگر، حاصل‌ضرب قیمت واقعی سهام در تعداد سهام، ارزش سهام شرکت را نمایان می­‌سازد. همچنین علاوه بر سهام، در ارتباط با اوراق مشارکت نیز مفهوم ارزش اسمی اهمیت دارد. ارزش اسمی اوراق قرضه تعیین ‌کننده ارزش سررسید و ارزش ریالی بهره‌های پرداختی هستند به همین دلیل، اهمیت زیادی دارند. ارزش واقعی اوراق مشارکت نیز ممکن است کمتر، بیشتر یا برابر با ارزش اسمی آن باشد. عواملی مانند نرخ بهره بازار و میزان اعتبار اوراق قرضه، تعیین‌ کننده ارزش واقعی آن هستند. تفاوت ارزش اسمی و واقعی در رابطه با نرخ بهره نیز وجود دارد. در واقع، تفاوت نرخ بهره اسمی و واقعی با طرح نرخ تورم معنا پیدا می‌کند. در یک اقتصاد تورمی، نرخ بهره واقعی، نتیجه تفریق نرخ بهره اسمی از نرخ تورم خواهد بود.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.